معنی سفک

فرهنگ عمید

سفک

ریختن، ریختن آب یا خون. δ بیشتر به معنی خون ریختن استعمال می‌شود،
* سفک دماء: [قدیمی] ریختن خون‌ها،

فرهنگ فارسی هوشیار

سفک

ریختن آب یا خون ‎ خون ریختن، دراز کردن سخن را سخن پراکنی ‎ (مصدر) ریختن آب خون و مانند آن: سفک دما ء، (اسم) خونریزی.


دما ء

(اسم) جمع دم خونها: سفک دما ء.


اراقت

‎ ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن (مصدر) ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن. یا اراقت دما ء. سفک دما ء ریختن خون.

لغت نامه دهخدا

سفک

سفک. [س َ] (ع مص) خون ریختن و اشک ریختن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). ریختن خون و اشک را. (از منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). || بسیار کردن سخن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


مسفوک

مسفوک. [م َ](ع ص) نعت مفعولی از سفک. ریخته و مُنصب ّ، چون خون و اشک و آب و هر مایعی.(از اقرب الموارد)(از منتهی الارب). و رجوع به سفک شود.


گاینسبره

گاینسبره. [ب ُ رِ] (اِخ) نقاش انگلیسی متولد در سَدبِری (سفک) تصاویر وی بسیار زیباست. (1727- 1788 م.).


ریختگی

ریختگی. [ت َ/ ت ِ] (حامص) ریزش و سفک. (ناظم الاطباء). ریزش. (فرهنگ فارسی معین)... برد و حال نیک نشان دهد [برآمدن نفث به یکبار] یکی ریختگی ماده دوم برآنکه قوه قوی است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || هر چیز روان شده ٔ در قالب ریخته. (از ناظم الاطباء). || در قالب قرار گرفتن فلز. (از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی آزاد

سفک

سَفْک، (سَفَکَ- یَسْفِکُ) ریختن (خون یا آب یا اشک)

فرهنگ معین

سفک

(سَ فْ) [ع.] (مص م.) ریختن، ریختن آب یا خون.

حل جدول

انگلیسی به فارسی

bloodshed

سفک دمائ

سوئدی به فارسی

blodsutgjutelse

خونریزی، سفک دماء،

معادل ابجد

سفک

160

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری