معنی خوشخدمتی
حل جدول
انجام دادن کارهای کسی همراه با چاپلوسی و تملق
انجام دادن کارهای کسی همراه با چاپلوسی و تملق
خوشخدمتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
خوشخدمتی، خوشرقصی، چاپلوسی، مداهنهگری
خوشرقصی
تملق، چاپلوسی، مداهنه، خودشیرینی، خوشخدمتی
موسموس
مجیزگویی، تملق، خوشباش، خوشخدمتی، خوشرقصی
خودشیرینی کردن
خوشخدمتی کردن، خوشرقصی کردن، چاپلوسی کردن، مداهنه کردن
خوشرقصی کردن
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، مداهنهگری کردن، خوششیرینی کردن، خوشخدمتی کردن
معادل ابجد
1960