معنی بی‌وفا

فارسی به عربی

بیوفا

غیر صحیح

فارسی به ایتالیایی

بیوفا

infedele

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌وفا

پیمان‌شکن، خائن، عهدگسل، غدار، جفاجو، جفاگر،
(متضاد) وفادار، وفامند


وفادار

باوفا، صدوق، وفاخواه، وفامند،
(متضاد) بی‌وفا


سست‌عهد

سست‌پیمان، پیمان‌شکن، عهدگسل، عهدشکن، بی‌وفا، بدعهد، زودگسل


پیمان‌شکن

بدپیمان، بی‌وفا، سست‌پیمان، عهدشکن، عهدگسل، ناقض‌عهد، ناکث،
(متضاد) وفادار


غدار

جفاکار، جورپیشه، بی‌وفا، پیمان‌شکن، خائن، محتال، محتاله، محیل، مکار


بی‌صفت

بی‌وفا، ناسپاس،
(متضاد) وفامند، سپاسدار، بی‌حمیت، بی‌غیرت،
(متضاد) باصفت


سست‌پیمان

بدعهد، سست‌عهد، سست‌وفا، پیمان‌شکن، سست‌پیوند، بی‌وفا، عهدشکن، عهدگسل،
(متضاد) سخت‌پیمان، وفادار، وفامند

فرهنگ عمید

دوربل

بی‌وفا و بی‌حقیقت،


غادر

غدرکننده، خائن،
بی‌وفا، عهدشکن،


غدار

بسیار‌غدرکننده، بی‌وفا، خائن، حیله‌گر، فریب‌کار،


بی صفت

آن‌که فاقد صفات نیک است،
ناسپاس، بی‌وفا،

معادل ابجد

بی‌وفا

99

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری