معنی بکس

لغت نامه دهخدا

بکس

بکس. [ب ُ] (فرانسوی، اِ) جنگ با مشت. رجوع به بوکس شود.

بکس. [ب َ] (ع مص) غلبه کردن بر خصم. (منتهی الارب) (از آنندراج). غلبه کردن بر دشمن. (از ناظم الاطباء).


ابواسحاق بن بکس...

ابواسحاق بن بکس. [اَ اِ ق ِ ن ِ ب َ ک ُ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن بکس شود.


ابراهیم بن بکس

ابراهیم بن بکس. [اِم ِ ن ِ ب َ ک ُ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن بکوس شود.

فارسی به انگلیسی

بکس‌

Box, Pugilism

حل جدول

بکس

غلبه کردن بر دشمن


غلبه کردن بر دشمن

بکس

فرهنگ فارسی هوشیار

بکس

غلبه کردن بر خصم و دشمن


گری بکس

(اسم) جعبه ایست محتوی دنده های مختلف در اتومبیلها. قدرت تحرک موتور باین جعبه منتقل میشود و سپس بوسیله دسته دنده به دنده های مختلف منتقل میگردد. (بنسبت سرعت و قدرت مورد لزوم) . پوسته گری بکسی همیشه محتوی مقدار زیادی روغن واسکارزین است تا تبدیل دنده ها بسهولت انجام گیرد.


نادراوفتادن

(مصدر) نادرافتادن: دوران تو نادر اوفتادست کاین حسن خدا بکس ندادست. (سعدی)


گیرباکس

انگلیسی در فارسی گیر بوکس و گری بکس نیز می گویند دنده بار

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی آزاد

ملاکمة

مُلاکَمَه، مشت زنی، مسابقه یا ورزش بکس،

معادل ابجد

بکس

82

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری