معنی اخو

لغت نامه دهخدا

اخو

اخو. [اُ خ ُوو] (ع اِ) ج ِ اَخ، اَخ ّ.

اخو. [اِ خ ُ] (اِخ) نام پری ایست در اساطیر قدیمه ٔ یونانی. || (یونانی، اِ) انعکاس صدا بزبان یونانی. (قاموس الاعلام).

اخو. [اَ] (ع اِ) حالت رفعی اخ. برادر. برادر نسبی. || دوست. همنشین. ج، اخون، آخاء، اِخوان، اُخوان، اِخوه، اُخوه، اُخُوّ، اُخوّه.


اثوب

اثوب. [اَ وَ] (اِخ) ابن ازهر، اخو بنی جناب، شوهر قیله بنت مخرمه صحابیه. ابن ماکولا ذکر او آورده است. (تاج العروس).


احمد

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن موسی، اخو حروری الجوهری. یکی از فقهاء شافعی. و کتاب المختصرالصغیر مزنی را روایت کرده است. (ابن الندیم).

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

اخو

کاکو برادر ناهمخون

معادل ابجد

اخو

607

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری