معنی مطاع

مطاع
معادل ابجد

مطاع در معادل ابجد

مطاع
  • 120
حل جدول

مطاع در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مطاع در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اطاعت‌شده،

    (متضاد) مطیع، فرمان‌روا
فرهنگ معین

مطاع در فرهنگ معین

  • (مُ) [ع. ] (اِمف. ) اطاعت شده، در خور اطاعت، کسی که از او فرمان برداری و اطاعت کنند. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مطاع در لغت نامه دهخدا

  • مطاع. [م ُ](ع ص) اطاعت و فرمانبرداری کرده شده یعنی کسی که مردم اطاعت او کرده باشند و مطیع او شوند. (غیاث)(آنندراج). کسی و یا چیزی که مردم مطیع و فرمانبردار وی باشند و اطاعت آن را کنند. (ناظم الاطباء):
    نهم چار بالش در ایوان عزلت
    زنم چند نوبت چو میر مطاعی.
    خاقانی(دیوان چ سجادی ص 439).
    شفیع، مطاع، نبی کریم
    قسیم جسیم نسیم وسیم.
    سعدی(گلستان).
    - الشح المطاع، بخل و زفتیی که صاحب آن در منع حقوق مردم مطیع و فرمانبر آن باشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مطاع در فرهنگ عمید

  • کسی که مردم از او فرمان‌برداری و اطاعت کنند، اطاعت‌شده، فرمان‌برده‌شده،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

مطاع در فرهنگ فارسی هوشیار

  • اطاعت و فرمانبرداری کرده شده
فرهنگ فارسی آزاد

مطاع در فرهنگ فارسی آزاد

  • مُطاع، اطاعت شده، شخص یا حکم مورد اطاعت، شخص یا هر امری که از او اطاعت نمایند،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه