معنی مؤخر

حل جدول

مؤخر

در آخر آمده، آخرین


آخرین

مؤخر


در آخر آمده- آخرین

مؤخر

فرهنگ فارسی آزاد

مؤخر

مُؤَخَّر، قسمت خلف و عقب هر چیز، مجازاً عقب افتاده،

فرهنگ معین

مؤخر

(مُ ءَ خَُ) [ع.] (ص.) قسمت عقب چیزی.


پس کوهه

قسمت عقب زین، مؤخر، قیقب، مق. پیشکوهه، قربوس،


یاب

(اِفا.) در ترکیب، به صورت مزید مؤخر به معنی یابنده آید: دیریاب، فلزیاب.


یافوخ

[ع.] (اِ.) محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر، جان دانه.

فرهنگ عمید

مؤخر

درآخرآمده، آخرین،


دبر

مقعد،
مؤخر و عقب چیزی، عقب، پس، پشت،


تالی

آن‌که بعد بیاید، ازپی‌آینده، تابع، پیرو،
[قدیمی] تلاوت‌کننده،
(اسم) (منطق) [قدیمی] جزء مؤخر جملۀ شرطیه،

انگلیسی به فارسی

succesor

تالی، مؤخر


trailing submatrix

زیرماتریس مؤخر


trailing

مؤخر، در انتها، انتهائی


consequent

تالی، پیامد، مخرج، جواب شرط، مؤخر، بعدی، مخرج کسر، نتیجه

معادل ابجد

مؤخر

840

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری