معنی غرابت

فارسی به انگلیسی

غرابت‌

Eccentricity, Eeriness, Fantasticalness, Incredibility, Kink, Oddity, Oddness, Otherness, Peculiarity, Singularity, Strangeness, Weirdness

فرهنگ فارسی هوشیار

غرابت

(مصدر) غامض بودن پوشیده بودن. خفی بودن. یا غرابت استعمال. (صفت) آوردن کلمه مهجور است در سخن چنان که خواننده و شنونده را فهم معنی آن دشوار باشد مانند نعیق وعشیق: غرابا مزن بیشتر زین نعیقا که مهجور کردی مرا از عشیقا. (بدیع) یا غرابت کلمه. (صفت) آنست که کلمه غیر مانوس و معنی آن بر غالب مردم پوشیده باشد مانند: فلان زفت کشفته و انجخته است.


غرابت داشتن

شگفت بودن، عجیب بودن

لغت نامه دهخدا

غرابت داشتن

غرابت داشتن. [غ َ ب َت َ] (مص مرکب) شگفت بودن. عجیب بودن. غریب بودن.
- غرابت داشتن کلمه، وحشی بودن آن و ناروشنی معنای آن و غیر مأنوس بودن وی در استعمال. رجوع به غرابت شود.


غرابت

غرابت. [غ َ ب َ] (ع مص) غَرابه. غامض و خفی بودن: غرب الکلام غرابه؛ غمض و خفی.
- غرابت کلمه، غموض آن. (اقرب الموارد).
- || وحشی بودن کلمه و ناروشن بودن معنی و غیرمأنوس بودن آن در استعمال است. (از تعریفات جرجانی). یکی از عیوب سه گانه ٔ کلمه، یعنی غرابت و تنافر حروف و مخالفت قیاس صرفی است که مخل فصاحت اند. غرابت کلمه آن است که کلمه وحشیه باشد؛ یعنی کثیرالدوران و مأنوس در استعمالات نباشد، مانند: این نثر فارسی: فلان زفت کَشَفته و اَنجُخته است. و مثل فَرَخج و تخَجﱡم در این شعر خاقانی:
پیش درشان سپهر و انجم
این بوده فرخج و آن تخجم.
(از هنجار گفتار ص 4).
صاحب دررالادب آرد: غرابت استعمال آن است که معنی کلمه ظاهر نباشد و اهل لسان را نیز با آن کلمه انس و الفتی نباشد و سامع ناچار شود آن را به یک معنی بعیدی تأویل کند مثل کلمه ٔ مسرج در قول عجاج:
و مقلهً و حاجباً مزججاً
و فاحماً و مرسناً مسرجاً.
(آن معشوقه حدقه ٔ چشم و ابروئی گشاده، و موهائی را که در سیاهی مثل زغال بود و بینی را که مانند شمشیر سریجی یا مانند چراغ بود، آشکار کرد) جمعی گفتند مسرج شمشیر سریجی است که شاعر بینی محبوب خود را به آن تشبیه کرده و بعضی گفتند مراد این است که در لمعان مثل سراج است، از این جهت است که سامع در حیرت می افتد، و همچنین مانند کلمه ٔتکأکأتم در قول عیسی بن عمر نحوی که نقل کنند از خر خود بیفتاد و بیهوش شد مردم اطراف او جمع شدند چون بهوش آمد گفت: ما لکم تکأکاتم علی کتکأکأکم علی ذی جنه افرنقعوا عنی، یعنی چرا به دور من گرد آمده ایدمانند آنکه گرد کسی که جن زده باشد گرد آیند، از گردمن متفرق و دور شوید. یکی از حاضران گرفت: دعوه فان شیطانه یتکلم بالهندیه. و مانند جحلنجع که معنی آن معلوم نیست.
|| غیر مألوف بودن چیزی. (المنجد). شگفتی: غرابتی ندارد؛ یعنی جای شگفتی نیست. || دوری از وطن، مصدر غرب الشخص اذابعد عن وطنه. (شرح مقدمه القاموس از ذیل اقرب الموارد). رجوع به غرابه شود. || (ص) یاقوت در معجم البلدان گوید: الغرابه هو الشی ٔ الغریب فیما احسب: آن صحایف لطایف نگار و منشآت غرابت آثار. (حبیب السیر جزء 3 از مجلد 3 ص 122).

فرهنگ معین

غرابت

غامض بودن، پوشیده بودن، دور بودن. [خوانش: (غَ بَ) [ع. غرابه] (مص ل.)]


غرابت داشتن

(~. تَ) [ع - فا.] (مص ل.) عجیب بودن.

فرهنگ عمید

غرابت

شگفت و تعجب‌انگیز بودن،
دور از ذهن بودن، غیر مٲلوف بودن،
[قدیمی] دور بودن، دوری از وطن،
* غرابت‌ کلمه: (ادبی) در معانی، غیر‌مٲنوس و غریب بودن کلمه، چنان‌که بیشتر مردم معنای آن را ندانند، مانند کلمۀ «فرخج» و «تخجم» در این شعر: پیش درشان سپهر و انجم / این بوده فرخج و آن تخجم،

حل جدول

فارسی به عربی

غرابت

غرابه، لامرکزیه، میزه، نزوه

فرهنگ فارسی آزاد

غرابت

غَرابَت، دوری از وطن-غریبی-پیچیدگی و پوشیدگی کلام- عجیب و غریب و غیر عادی بودن،

انگلیسی به فارسی

oddity

غرابت


singular

غرابت


weirdness

غرابت

معادل ابجد

غرابت

1603

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری