معنی تازه‌کار

مترادف و متضاد زبان فارسی

تازه‌کار

بی‌تجربه، تازه‌چرخ، خام، کارآموز، مبتدی، ناآزموده، ناشی، نوپیشه، نوچه،
(متضاد) کهنه‌کار


کارآموز

تازه‌کار، شاگرد، کارورز، مبتدی


کهنه‌کار

باتجربه، باسابقه، مجرب،
(متضاد) تازه‌کار


کارورز

کارآموز، تازه‌کار، نوچه، کارکن، کارگر


نوکار

تازه‌کار، کارآموز، مبتدی، نوپیشه، نوچه،
(متضاد) آزموده، کهنه‌کار


نادیده‌کار

بی‌تجربه، تازه‌کار، مبتدی، نامجرب، نوپیشه، نوکار،
(متضاد) مجرب


ناآزموده

بی‌تجربه، بی‌وقوف، تازه‌کار، خام، ناشی، نامجرب،
(متضاد) پخته مجرب


نوچه

پادو، تازه‌کار، زیردست، شاگرد، نوآموز، نوپا، نوخاسته، نوزخمه، نوکار

حل جدول

تازه‌کار

مبتدی


پهلوان جوان و تازه‌کار

نوچه


شاگرد کلاس اول دبستان- تازه‌کار

نوآموز


مبتدی

تازه‌کار


نوآموز

شاگرد کلاس اول دبستان، تازه‌کار

فرهنگ عمید

بی تجربه

ناآزموده و تازه‌کار،


تازه چرخ

کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده، تازه‌کار،

معادل ابجد

تازه‌کار

634

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری