معنی انحصارطلب
فرهنگ معین
(~. طَ لَ) [ع.] (ص. اِ.) آن که می خواهد امتیازها و امکانات موجود را به تنهایی در اختیار داشته باشد.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت انحصارطلب، انحصارجو، انحصارگرا، کلیتخواه، تمامگرا
سخن بزرگان
عشق افراطی؛ انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز، شیفتگی شدید به معشوق، معمولاً فاقد عزت نفس، عدم رضایت از رابطه، مانند وسوسه می ماند و می تواند به احساسات افراطی منجر گردد؛ عشق دردسر ساز، عشق وسواس گونه.
معادل ابجد
391