معنی آبباز
فرهنگ عمید
شناگر، شناور، آبباز،
آشناور
شناور، شناگر، آبباز: به ریگ اندر همیشد مرد تازان / چو در غرقاب مرد آشناور (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۳)،
غواص
کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرومیرود، آبباز،
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب میرود،
باز
باختن
بازیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبباز، چترباز، شطرنجباز، گاوباز، قمارباز،
علاقهمند به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خروسباز، کبوترباز، گُلباز، رفیقباز،
دارای مهارت در چیزی و عملکننده به آن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): حقهباز، کلکباز،
بازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جانباز،
معادل ابجد
13