معنی گوگرد

تعبیر خواب

گوگرد

دیدن گوگرد در خواب، دلیل غم و اندوه است. - محمد بن سیرین

۱ـ دیدن گوگرد در خواب، نشانه آن است که شوخی زننده ای زندگی شما را تهدید به نابودی خواهد کرد. باید در معاملات خود با دیگران نهایت احتیاط را به خرج بدهید.
۲ـ دیدن گوگرد در خواب، نشانه آن است که بیشتر نگرانی های شما ناشی از ثروت اندوزی است.
۳ـ خوردن گوگرد در خواب، نشانه آن است که از سلامتی کامل برخوردار خواهید شد. - آنلی بیتون

لغت نامه دهخدا

گوگرد

گوگرد. [گ ِ] (اِ) در اوراق مانوی به پهلوی گوگیرد. جسمی است بسیط و جامد به رنگ زرد لیمویی، بی مزه و بی بو، وزن مخصوص آن 1/95 است و در114/5 درجه ذوب میشود و در 440/5 درجه به جوش می آید. گوگرد در طبیعت بوفور به صورت سولفورها یا سولفاتها یا به صورت اصلی خویش در حوالی کوههای آتشفشانی یافت میشود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). رجوع به لاروس و کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 135 شود. جوهری است که آن را کبریت هم میگویند و آن چهار نوع میباشد سفید و زرد و سرخ و سیاه. (از برهان):
گر برفکند گرم دم خویش به گوگرد
بی پود ز گوگرد زبانه زند آتش.
منجیک.
بدان ماند بنفشه بر لب جوی
که بر آتش نهی گوگرد بفخم.
منجیک.
بنفشه ٔ طبری خیل خیل سربر کرد
چو آتشی که ز گوگرد بردویده کبود.
منجیک.
واندر کوه های وی [ماوراءالنهر] همه داروها است که از کوه خیزد، چون ناک و زرنیخ و گوگردو نوشادر. (حدود العالم).
همی ریخت گوگردش اندر میان
چنین باشد افسون و رای کسان.
فردوسی.
چو آتش که گوگرد یابد خورش
گرش در نیستان بود پرورش.
فردوسی.
از امل بیمار دل را هیچ نگشاید از آنک
هرگز از گوگرد تنها کیمیایی برنخاست.
خاقانی.
همانا که بر جای ترکیب خاک
ز ترکیب گوگرد بود آن مغاک.
نظامی.
دوزخ گوگرد شد این تیره دشت
ای خنک آن کس که سبک تر گذشت.
نظامی.
گفتم آن سفر کدام است گفت گوگرد پارسی خواهم به چین بردن. (گلستان).
- امثال:
گوگرد به فارس بردن. رجوع به زیره به کرمان... شود. (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1334).
هرگز از گوگرد تنها کیمیایی برنخاست.
خاقانی (از امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1970).
رجوع به احمر در همین لغت نامه شود.


گوگرد سرخ

گوگرد سرخ. [گ ِ دِ س ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اکسیر است. (غیاث). گوگرد احمر. کبریت احمر.کنایه از اکسیر، چرا که اکسیر از او ساخته شود و آن جزو اعظم اکسیر است. (غیاث اللغات). لقب زر است در اصطلاح کیمیاگران. (گنجینه ٔ گنجوی ص 338):
گر خاک بدان دست یک استیر بگیرد
گوگرد کند سرخ همه وادی و کهسار.
منوچهری.
به مثقال سی سرخ گوگرد پاک
بیکباره چون اختری تابناک.
اسدی.
که بود آنکه او ساخت شنگرف رومی
ز گوگرد سرخ و ز سیماب لرزان.
ناصرخسرو.
لشکرگهت بر حاشیت گوگرد سرخ از خاصیت
بر تو ز کنج عافیت عیش مهنا ریخته.
خاقانی.
بود چو گوگرد سرخ کز بر چرخ کبود
داد مس خاک را گونه ٔ زر عیار.
خاقانی.
دل گوهر بقاست به دست جهان مده
گوگرد سرخ تعبیه در خاکدان مخواه.
خاقانی.
کرد چو مشک سیاه خاک چو گوگرد سرخ
هردو حنوط و حنا از پی خصم و خدم.
خاقانی.
زر که گوگرد سرخ شد لقبش
سرخی آمد نکوترین سلبش.
نظامی.
نه گوگرد سرخی نه لعل سپید
که جوینده گردد از او ناامید.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به گوگرد احمر شود.
- گوگرد سرخ زردشتی، کنایه از آتش است. (حاشیه ٔ هفت پیکر نظامی ص 137). هیزم مشتعل. هیزم افروخته:
آتشی زو نشاطرا پشتی
کان گوگرد سرخ زردشتی.
نظامی (هفت پیکر).


گوگرد احمر

گوگرد احمر. [گ ِ دِ اَ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) از جواهر است و معدن آن در وادی موران میباشد و موران آنجا مقابل بزی می شوند گویند در شب مانند آتش می درخشد چنانکه روشنایی آن چند فرسخ می رود، و چون از معدن بیرون آورند این خاصیت ندارد و آن جزو اعظم اکسیر است چنانکه سیماب را ابوالارواح خوانند و آن را ابوالاجساد نامند. گرم و خشک است در چهارم و اقسام آن منافع بسیار دارد. (برهان ذیل گوگرد). و در کبریت احمر اقوال بسیار است و به اصطلاح اهل صناعت کیمیا اکسیر مصنوع در غایت سرخی را کبریت احمر نامند. (انجمن آرا ذیل گوگرد) (آنندراج) (برهان):
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست
بشناس قدر خویش که گوگرد احمری.
سعدی.
رجوع به گوگرد سرخ شود.
- امثال:
مثل گوگرد احمر، نایاب. (امثال و حکم ج 3 ص 1481).

فرهنگ عمید

گوگرد

ماده معدنی فلزمانند، زرد رنگ، عایق الکتریسته، حلال در بنزین که به حالت ترکیب در سولفات‌ها و سولفورها وجود دارد و در حرارت ۱۱۰ درجۀ سانتی‌گراد ذوب می‌شود و در صنعت برای ساختن کبریت به‌ کار می‌رود، در طب نیز برای معالجۀ امراض پوستی به کار می‌رود،
* گوگرد احمر: [قدیمی]
گوگرد سرخ، فسفر سرخ،
اکسیر به ‌رنگ سرخ،
[مجاز] هرچیز کمیاب: گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست / بشناس قدر خویش که گوگرد احمری (سعدی۲: ۶۷۸)،

حل جدول

گوگرد

عنصر شماره 16

عنصر کبریت

فرهنگ فارسی هوشیار

عرق گوگرد

ترشک گوگرد


گوگرد احمر

گوگرد سرخ


گوگرد

یکی از اجسام معدنی که بیشتر در نزدیک کوههای آتشفشان یافت میشود، جوهریست که آنرا کبریت هم میگویند و آن چهار نوع میباشد، سفید، زرد، سرخ و سیاه

فرهنگ معین

گوگرد

(گِ) [په.] (اِ.) عنصری با علامت شیمیایی S، جامد و زردرنگ و قابل اشتعال، معادن آن بیشتر نزدیک کوه های آتشفشان است، در صنعت کبریت سازی مصرف زیاد دارد.

فارسی به انگلیسی

گوگرد

Brimstone

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

کاشف گوگرد

زکریای رازی

معادل ابجد

گوگرد

250

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری