معنی گونه‌گونه

حل جدول

فرهنگ عمید

تنوع

گونه‌گونه شدن، جوربه‌جور شدن، گوناگون بودن،


تفنن

به بازی و کارهای گوناگون سرگرم شدن،
[قدیمی] گونه‌گونه شدن، گوناگون شدن،
[قدیمی] کاری یا هنری را به طرزهای گوناگون انجام دادن،


جدکاره

رٲی‌ها و اندیشه‌های مختلف،
تدبیرها و روش‌های مختلف: جهانیان را دیدم بسی ز هر مذهب / بسی بدیدم از گونه‌گونه جدکاره (شهید بلخی: شاعران بی‌دیوان: ۳۶)،


تصنیف

نوشتن کتاب و مرتب کردن آن،
(اسم) (موسیقی) قطعه‌شعری که به آهنگ طرب‌انگیز خوانده می‌شود،
(اسم) کتاب،
شعر گفتن،
گونه‌گونه و دسته‌دسته کردن‌ چیزی، صنف‌صنف کردن،


تطور

گونه‌گونه شدن، جوربه‌جور شدن، گوناگون و حال‌به‌حال شدن،
(اسم) نظریه‌ای دربارۀ تکوین، ارتقا، و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون‌ها سال تنوع پیدا شده و نوع‌های مختلف به‌مرور زمان تکامل‌ یافته و به‌صورت جانداران کنونی درآمده‌اند،


شادروان

پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می‌کشیدند، سراپرده: برو ببین که چه زیبا کشیده دست بهار / ز گونه‌گونه در اطراف باغ شادروان (کمال‌الدین اسماعیل: ۷۷)،
پیشگاه کاخ و بارگاه،
فرش و بساط گران‌مایه،
سد و بندی که بر رود و نهر می‌بندند،
منبع آب که دارای حوض و فواره باشد،
* شادُروان مروارید: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: چو شادُروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سُفتی (نظامی۱۴: ۱۷۹)،

معادل ابجد

گونه‌گونه

162

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری