معنی گوشه‌گیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

گوشه‌گیر

تنها، عزلت‌طلب، عزلت‌جو، کناره‌گیر، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، مجرد، معتزل، منزوی


کناره‌گیر

عزلت‌نشین، گوشه‌گیر، معتزل، معتکف


عاکف

گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتزل، معتکف، منزوی


عزلت‌طلب

انزواطلب، عزلت‌جو، عزلت‌نشین، گوشه‌گیر، معتزل، معتکف


گوشه‌نشین

خلوت‌نشین، عزلت‌گزین، گوشه‌گیر، مجرد، معتزل، منزوی


معتزل

صفت زاویه‌نشین، عزلت‌گزین، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتکف


چله‌نشین

گوشه‌گیر، معتکف، معتزل، منزوی، ریاضت‌کش، چله‌دار


منزوی

صفت خلوت‌نشین، خلوتی، عزلت‌گزین، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتزل، معتکف


عزلت‌گزین

راهب، راهبه، عزلت‌جو، عزلت‌نشین، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتزل، معتکف، منزوی

حل جدول

گوشه‌گیر

عاکف

معتکف

روان‌شناسی

Dissociable

غیراجتماعی، گوشه‌گیر، منزوی، انزواجو

فرهنگ عمید

انعزال

گوشه‌گیر شدن،
برکنار شدن، معزول شدن،


انزوا

گوشه‌گرفتن، گوشه‌گیر شدن، کناره‌گیری کردن، گوشه‌نشینی،


گوشه نشین

آن‌که در گوشه‌ای بنشیند،
[مجاز] گوشه‌گیر، منزوی،

معادل ابجد

گوشه‌گیر

561

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری