معنی گاوداری
لغت نامه دهخدا
گاوداری. (حامص مرکب) شغل گاو داشتن. نگاه داشتن و مراقبت کردن و فربه کردن گاو.
حسن گاوداری
حسن گاوداری. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام در 17هزارگزی جنوب باخترراه اتومبیل رو زنگوان، کوهستانی، سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن شیعه. زبان کردی و لری. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوب، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گاوداری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بقاری
بقاری. [ب َق ْ قا] (ص نسبی) منسوبست به بقر که گاوداری را افاده میکند. (از سمعانی).
دایلار
دایلار. (اِخ) دهی جز دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. در 13هزارگزی باختر اهر و 2هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اهر. سکنه 386 تن آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گاوداری و گلیم بافی.راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
خمارآباد
خمارآباد. [خ ُ] (اِخ) دهی است جزء دهستان غاربخش ری شهرستان تهران. دارای 141 تن سکنه. آب آن ازقنات و محصول آن غلات و صیفی و چغندرقند است. شغل اهالی زراعت و گاوداری است. راه آن مالرو و از طریق شاه تره ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
دامداری
دامداری. (حامص مرکب) عمل دامدار. دام داشتن. نگهبانی دام (آلت صید). حفظ دام (آلت صید). || شکار کردن. صید کردن. صیادی. دامیاری. || نگهبانی و حفظ دام (حیوان اهلی). پرورش و استفاده ٔ از دام. چون گوسفندداری و گاوداری. داشتن و پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند و گاو و بز و جز آن.
تبائین
تبائین. [ت َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان غار از بخش شهرری شهرستان تهران که در پانزده هزارگزی جنوب باختری ری و دوهزارگزی کهریزک وراه قم قرار دارد. آب آن از قنات و محصول آن صیفی وچغندرقند و شغل اهالی آنجا زراعت و گاوداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
خلازیل
خلازیل.[خ ُ] (اِخ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران دارای 395 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، صیفی و چغندرقند. شغل اهالی زراعت و گاوداری. راهش مالرو است. از طریق اسفندیاری میتوان ماشین به آنجا برد. از آثار قدیم آنجا تپه ای است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
افراچال
افراچال. [اَ] (اِخ) دهی است از دهستان بندرج بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری. محلی کوهستانی و جنگلی و معتدل است و سکنه ٔ آن 180 تن. آب آنجا از چشمه و محصول آن برنج، غلات، لبنیات است. و شغل اهالی گاوداری و راه آن مالرو است و برنج در کنار رودخانه ٔ تجن زراعت میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو شود.
حل جدول
فرهنگ عمید
شغل و عمل گاودار،
(اسم) جایی که در آن گاو نگهداری میکنند،
گویش مازندرانی
جایگاه لبنیات در گاوداری
هاکر
وسایل و لوازم گاوداری
شیر سر تخته
تخته ای در جیاگاه ممنوع و مخصوص گاوداری که با آن به میهمان، سر...
معادل ابجد
242