معنی دامداری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دامداری. (حامص مرکب) عمل دامدار. دام داشتن. نگهبانی دام (آلت صید). حفظ دام (آلت صید). || شکار کردن. صید کردن. صیادی. دامیاری. || نگهبانی و حفظ دام (حیوان اهلی). پرورش و استفاده ٔ از دام. چون گوسفندداری و گاوداری. داشتن و پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند و گاو و بز و جز آن.

فرهنگ معین

(حامص.) نگاه داری و پرورش جانوران اهلی مانند گوسفند، گاو، اسب، شتر و مانند آن ها.

فرهنگ عمید

دام‌پروری

فرهنگ فارسی هوشیار

نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر