معنی پایکوبی

لغت نامه دهخدا

پایکوبی

پایکوبی. (حامص مرکب) رقص. (زمخشری). زفن. بازیگری.

فارسی به انگلیسی

پایکوبی‌

Choreography, Dance, Gambol, Trip

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایکوبی

ترقص، دست‌افشانی، رقاصی، رقص، وشت

فرهنگ فارسی هوشیار

پایکوبی

پاکوبی

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

پایکوبی

51

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری