معنی ورکاک
لغت نامه دهخدا
ورکاک. [وَ] (اِ) مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء):
گر نگیرد بظلش اندر جای
کمتر آید همای از ورکاک.
فرخی.
بجای مشک نبویند هیچکس سرگین
بجای باز ندارند هیچکس ورکاک.
ابوالعباس (از فرهنگ اسدی).
ورکا
ورکا. [وَ] (اِ) باز شکاری. رجوع به ورکاک شود. || نوعی از کبوتر. (ناظم الاطباء).
صرصره
صرصره. [ص َص َ رَ] (ع مص) بانگ کردن باز. (دهار). بانگ باز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). سخت بانگ کردن. بانگ کردن ورکاک. بانگ کردن چرغ و مانند آن. (منتهی الارب).
شحشحة
شحشحه. [ش َ ش َ ح َ] (ع اِ صوت) بانگ صُرد. (از اقرب الموارد). بانگ ورکاک. (منتهی الارب). بانگ شیرگنجشک که مرغی است و بعضی مردارخوار را گویند که کرکس باشد. (از منتهی الارب).
فرهنگ عمید
کرکس: بهجای مشک نبویند هیچکس سرگین / بهجای باز ندارند هیچکس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۳)،
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) شیر گنجشک: بجای مشک نبویند هیچ کس سرگین بجای باز ندارد هیچ کس ورکاک. (ابوالعباس)، کرکس.
حل جدول
کرکس
ورکاک، نسر
کرکس
ورکاک ، نسر
کرکس
کرکس
نسر، ورکاک
ورکاک، لاشخور، نسر
کوهی در استان اصفهان
لاشخور
نسر
ورکاک، نسر
ورکاک
ورکاک
مرغ مردارخوار
ورکاک
مرغ مردار خور
ورکاک
کرکس و پرنده لاشخور
ورکاک
واژه پیشنهادی
صرد(ورکاک)، سینه سرخ، سیمرغ، پرستو، چلچله، ابابیل، فلامینگو، بوتیمار، بط، قرقاول، لاشخور، سار، مرغ ماهیخوار، قو، خفاش، دارکوب
معادل ابجد
247