معنی نکتهگیری
مترادف و متضاد زبان فارسی
اعتراض، انتقاد، خردهگیری، خردهگیری، نقد
نکتهبینی
باریکبینی، دقت، نکتهگیری
عیبجویی
انتقاد، ایراد، تنقید، خردهگیری، نکتهگیری،
(متضاد) عیبپوشی
اعتراض
انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خردهگیری، مواخذه، نکتهگیری، واخواهی
انتقاد
اعتراض، ایراد، ایرادگیری، تنقید، خردهگیری، عیبجویی، نکتهگیری،
(متضاد) تمجید
خرده گرفتن
عیبجویی کردن، نکتهگیری کردن، ایرادگرفتن، انتقاد کردن، خردهبینی گرفتن
خردهگیری
عیبجویی، عیبگیری، اعتراض، انتقاد، ایراد،
(متضاد) تحسین، تعریف، تمجید، مذمت، نقادی، نقد، نکتهگیری، نکتهسنجی، نکتهبینی
فرهنگ عمید
معادل ابجد
715