معنی ناموفق

لغت نامه دهخدا

ناموفق

ناموفق. [م ُ وَف ْ ف َ] (ص مرکب) موفق نگشته. توفیق نایافته. ناکامروا. ظفرنایافته.

فارسی به انگلیسی

ناموفق‌

Abortive, Dud, Failure, Luckless, Unsuccessful

فارسی به عربی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناموفق

ناکام

کلمات بیگانه به فارسی

ناموفق

ناکام

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناموفق

محروم، ناکام، ناکامیاب، ناکامروا، رفوزه، مردود، شکست‌خورده،
(متضاد) کامیاب

فرهنگ فارسی هوشیار

ناموفق

توفیق نایافته، موفق نگشته

فارسی به ترکی

ناموفق شدن‬

başarısız olmak

واژه پیشنهادی

طرح ناموفق دبیرستان بود

کاد


از اقدامات بسیار مهم اما ناموفق امیرکبیر

فرمان واکسیناسیون سراسری کودکان و نوجوانان

معادل ابجد

ناموفق

277

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری