معنی مونپلیه
لغت نامه دهخدا
مونپلیه. [مُم ْ پ ُ ی ِ] (اِخ) شهری مرکز جمهوری ورمونت در امریکای شمالی، واقع در 838هزارگزی شمال خاوری واشنگتن.
مونپلیه. [مُم ْ پ ُ ی ِ] (اِخ) شهری است مرکز استان هرولت در جنوب فرانسه و ششصدهزارگزی پاریس و هشت هزارگزی دریای سفید قرار دارد و دارای مؤسسات مختلف علمی و تحقیقی و صنعتی و دانشگاهی و موزه ها و کارخانه هاست.
بارتز
بارتز. [ت ِ] (اِخ) پل ژزف. یکی از مشاهیر اطبای فرانسه است. وی در تاریخ 1734 م. در مونپلیه تولد یافته و در سنه ٔ 1806 درگذشته است. مدت مدیدی در مدرسه ٔ طبی میهن خویش مدرس علم طب بود و سفری بپاریس رفت. با دالامبر و دیگر معاصران از علما روابطی دوستانه پیدا کرد. در تحریر اثر مشهور به مجموعه ٔ فنون اشتراک قلمی داشته است. او بتمام زبانهای اروپایی آشنا بوده آثار معتبر چندی در طب و مخصوصاً درباره ٔ بدن انسانی تألیف کرد ومدتی پزشک دربار بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
رابله
رابله. [ب ُ ل ِ] (اِخ) از مشاهیر علمای فرانسه بود. درسال 1483 م. در شینون متولد شد و در 1553م. وفات یافت. ابتدا در زمره ٔ راهبان بود و سپس این طریقه را ترک گفته و در دانشکده ٔ پزشکی مونپلیه بتحصیل طب اشتغال ورزید پس به رم رفت و دوباره در سلک رهبانان درآمد اما در آثار خود راهبان و آیین آنان را استهزاءمیکرد از اینجهت مطالعه ٔ بعضی از کتابهایش از طرف پاپ منع شد. بعضی از تألیفاتش پس از مرگ آشکار شد.
حل جدول
معادل ابجد
143