معنی شوالیه
لغت نامه دهخدا
شوالیه. [ش ُ ی ِ] (فرانسوی، اِ) نجیب زاده ای که در گروه فارِسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد. فارِس. (فرهنگ فارسی معین).
پل ل شوالیه
پل ل شوالیه. [پ ُ ل ُ ش ُ ی ِ] (اِخ) ملاح فرانسوی. مولد او در دریا نزدیک مارسی بسال 1598م. و وفات بسال 1669.
فرهنگ عمید
نجیبزادهای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده میشد،
حل جدول
مشهورترین نماد جامعه در قرون وسطی
سر
سلحشور قرون وسطا
لقب شوالیه
سِر
سر
موسیقیدان اثر شوالیه روستایی
ماسکانی
فارسی به عربی
فارس
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی اسوار، نژاده (اسم) نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس.
فارسی به آلمانی
Ritter [noun]
فرهنگ معین
(شُ یِ) [فر.] (اِ.) نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد.
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلاور، سوار، شهسوار، عیار، مبارز
سخن بزرگان
انسان، زمانی که برای کمک به بچه ای زانو میزند، از هر زمان دیگری بلندقدتر است.
معادل ابجد
352