معنی مخاط
فارسی به انگلیسی
Mucus
فرهنگ فارسی هوشیار
خلم، مف آب بینی (اسم) پوشش صورتی رنگی که حفره داخلی عده زیادی از اندامها را (مانند دهان مری قصبه الریه روده معده و غیره) میپوشاند و بسبب داشتن منافذ مربوط بغدد مترشحه سطحش همیشه مرطوب است. مخاط در حقیقت مجموعه دوبافت است: یکی بافت پوششی در بالا و دیگر بافت پیوندی در زیر آن. اصطلاحا میگویند: مخاط عبارت از غشایی است که تشکیل شده از نسجی پوششی با یک لایه آستر بافت پیوندی غشا ء مخاطی پوشش مخاطی، ترشحات غدد وابسته به پوشش مخاطی. -3 آب بینی. یا غشا ء شیطان. تار عنکبوت.
مخاط الشیطان
مخاط الشمس: پود شید رشته های تار تنه مانندی که هنگام نیمروز در آسمان دیده می شود
لغت نامه دهخدا
مخاط. [م ُ] (ع اِ) (از «م خ ط») آب بینی. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آب بینی که خلب و خلم و خیل نیز گویند و هر مایع لزجی مانند آن. (ناظم الاطباء). رطوبت غلیظ که از سر به راه بینی فرودآید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || (اصطلاح پزشکی) پوشش صورتی رنگی که حفره های داخلی بسیاری از اندام ها مانند دهان، بینی و غیره را می پوشاند و به سبب داشتن منافذ مربوط به غدد مترشحه سطحش همیشه مرطوب است. مخاط در حقیقت مجموعه ٔ دو بافت است: یکی بافت پوششی در بالا و دیگر بافت پیوندی در زیر آن، و بهمین علت می گویند مخاطعبارت از غشایی است که تشکیل شده از نسجی پوششی با یک لایه آستر بافت پیوندی: غشاء مخاطی، پوشش مخاطی.
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
muco
فرهنگ معین
(مُ) [ع.] (اِ.) پوشش منفذدار و مرطوب حفره های داخلی برخی اندام ها.
فرهنگ عمید
آبی که از بینی جاری میشود، آب بینی،
(زیستشناسی) پوشش داخلی حفرههای دهان، بینی، حلق، و مری،
فارسی به عربی
بلغم
عربی به فارسی
خلط , بلغم , ماده مخطی , ماده لزج
فرهنگ فارسی آزاد
مُخاط، آب بینی، در فارسی به غشاء داخلی یعنی رویه نازک سطح داخلی اعضاء بدن نیز اطلاق می شود (جمع: اَمخِطَه)،
واژه پیشنهادی
التادین
التادین
قطره ای خوراکی برای درمان التهاب مخاط دهان
بابونه
معادل ابجد
650