معنی فکرکردن
حل جدول
تفکر، اندیشیدن
فارسی به انگلیسی
Reflect
فارسی به عربی
نور
ترکی به فارسی
خیال کردن، فکرکردن
عربی به فارسی
روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن
فرانسوی به فارسی
روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن.
clairons (verbe)
روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن.
clairez (verbe)
روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن.
clairer (verbe)
روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن. , فروغ , روشنایی , نور , اتش , کبریت , لحاظ , جنبه , اشکار کردن , اتش زدن , مشتعل شدن , ضعیف , خفیف , اهسته ,اندک ,اسان ,کم قیمت ,قلیل ,مختصر ,فرار ,هوس امیز ,وارسته ,بی عفت ,هوس باز ,خل ,سرگرم کننده ,غیرجدی ,باررا سبک کردن ,تخفیف دادن ,فرودامدن ,واقع شدن ,وفوع یافتن ,سر رسیدن ,رخ دادن.
اصطلاحات انگلیسی به فارسی
انجام کار بسادگی و سرعت بدون فکرکردن
فنلاندی به فارسی
روشن کردن , واضح کردن , توضیح دادن, روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن.
selvent
روشن کردن , واضح کردن , توضیح دادن, اشکار , زلا ل , صاف , صریح , واضح ,: روشن کردن , واضح کردن , توضیح دادن , صاف کردن , تبرءه کردن , فهماندن, متبلور کردن , متشکل کردن , شکل دادن, روشن کردن , توضیح دادن , شفاف , روشن, روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن, روشن کردن , درخشان ساختن , زرنما کردن , چراغانی کردن , موضوعی را روشن کردن , روشن (شده) , منور , روشن فکر.
valaista
روشن کردن , واضح کردن , توضیح دادن, متبلور کردن , متشکل کردن , شکل دادن, روشن کردن , توضیح دادن , شفاف , روشن, روشن فکرکردن , روشن کردن , تعلیم دادن, روشن کردن , منور کردن , روشن فکر ساختن, روشن کردن , درخشان ساختن , زرنما کردن , چراغانی کردن , موضوعی را روشن کردن , روشن (شده) , منور , روشن فکر, روشن کردن, فروغ , روشنایی , نور , اتش , کبریت , لحاظ , جنبه , اشکار کردن , اتش زدن , مشتعل شدن , ضعیف , خفیف , اهسته ,اندک ,اسان ,کم قیمت ,قلیل ,مختصر ,فرار ,هوس امیز ,وارسته ,بی عفت ,هوس باز ,خل ,سرگرم کننده ,غیرجدی ,باررا سبک کردن ,تخفیف دادن ,فرودامدن ,واقع شدن ,وفوع یافتن ,سر رسیدن ,رخ دادن.
سوئدی به فارسی
روشن فکرکردن، روشن کردن، تعلیم دادن، روشن کردن، درخشان ساختن، زرنما کردن، چراغانی کردن، موضوعی را روشن کردن، روشن (شده)، منور، روشن فکر،
لغت نامه دهخدا
افکار. [اِ] (ع مص) اندیشه کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندیشیدن. اعمال نظر و فکرکردن. (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
اسپانیایی به فارسی
روشن کردن، زرنگ کردن، درخشان شدن، روشن فکرکردن، روشن کردن، تعلیم دادن، روشن کردن، درخشان ساختن، زرنما کردن، چراغانی کردن، موضوعی را روشن کردن، روشن (شده)، منور، روشن فکر.
معادل ابجد
574