معنی فوکا
لغت نامه دهخدا
فوکا. (اِ) قسمی بید که در نقاط پست جنگلی شمال ایران روید. (یادداشت مؤلف). بید بیدخشتی را در رامسر و شهسوار گویند. (یادداشت دیگر). صفصاف مشقق. (فرهنگ فارسی معین).
بید بیدخشتی
بید بیدخشتی. [دِ بیدْ خ ِ] (اِ مرکب) صفصاف مشقق. فوکا. فیک. این بید را من در طهران دیده ام در بهار در بعضی شاخهای کریه و پربرگ و پیچیده ٔ آن مَنّی روان پیدا میشود و بسیار شیرین است و روانی آن بحدی که یک ذرع مربع از زمین زیر خود را تر کند و زنبور بسیاری برای خوردن آن بر شاخ و نیز بر زمین گرد آیند. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گونه ای بید که آن را صفصاف مشقق گویند.
صفصاف
درخت بید ترنگوت، بید، گونه ای بید که آن را بید مشک گویند. یا صفصاف بیض. سپیدار، گونه ای بید که آنرا بید سفید گویند. یا صفصاف رومی. گونه ای بید که آن را بید مجنون خوانند و ساقه های جوانش رو به زمین رشد کند. یا صفصاف صغیر. گونه ای بید که آن را بید علفی یا بید پا کوتاه می نامند. یا صفصاف مشقق. گونه ای بید که آن را بید خشتی نیز نامند (در تداول اهالی شهسوار آن را فوکا و در مازندران آن را فک و در گیلان آن را ویدار نامند.
حل جدول
نوعی درخت بید
نوعی درخت بید
فوکا
ازگیاهان دارویی
اروانه، رزماری، شاهتره، شیرینبیان، فوکا
از گیاهان دارویی
اپیکا، اروانه، اسطوخودوس، اسفرزه، افسنتین، انجبار، آق اوستا، آویشن، بابا آدم، بابونه، بارزد، بارهنگ، بخور مریم، برگ بو، برگ چغندر، برگ سنا، بلادن، بلادون، بن سرخ، بنگرو، بولدو،، بومادران، بهمن پیچ، پای خر، پرسیاوشان، پنج انگشت، پونه، پونه سا، پیرتر، تاجریزی، ترشک، ترنجبین، تشنه داری، جوانه گندم، چای کوهی، چویل، خارخسک، خارشتر، خاکشیر، خطمی، دارواش، داز، دم شیر، ذافنی، راج، رازنج، رازیانه، رزماری، رومارن، ریحان مقدس، زوفا، ژینکو، سداب، سنا، شابیزک، شاتره، شاهسپرم، شب بیار، شنگ، شیرین بیان، صابونی، صعتر، علف لیمو، فلفل مجار، فوکا، کاسنی، کاکوتی، کیسه کشیش، گل ختمی، لباشیر، لوزارنگ، مرزنگوش، مرزه، مرمکی، مریم گلی، مورت، مورد، هاسیمونیا، هلیله سیاه، یرتبون، پنير باد
گویش مازندرانی
معادل ابجد
107