معنی طبقه

فرهنگ معین

طبقه

درجه، مرتبه، صنف، دسته، فضایی در یک ساختمان، میان دو سقف یا یک کف و یک سقف، اشکوب. [خوانش: (طَ بَ قِ) [ع. طبقه] (اِ.)]

فارسی به انگلیسی

طبقه‌

Breed, Class, Division, Estate, Genus, Layer, Order, Rating, Sort, Stripe, Walk

فارسی به ترکی

فارسی به ایتالیایی

طبقه

classe

fascia

strato

piano

categoria

فرهنگ فارسی هوشیار

طبقه طبقه

چیتک چیدک


طبقه

مرتبه، مرتبت، طبقات، گروه

فارسی به عربی

طبقه طبقه

رقق


طبقه

ارضیه، جنس، حبوب، صنف، طائفه، عقار، قصه، نوع

حل جدول

طبقه

اشکوب

قشر

معادل فارسی کلاسه

مترادف و متضاد زبان فارسی

طبقه

اشکوبه، اشکوب، خن، رده، زمره، صف، کلاس، گونه، رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه، پوسته، چینه، قشر، لایه، مرتبت، مرتبه، پایه، درجه، دستگاه (موسیقی)

فارسی به آلمانی

طبقه

Erzählung (f), Etage (f), Geschichte (f), Grundbesitz (m), Herrschaft (f), Nachlaß (m), Schwank (m), Stockwerk (n), Boden (m), Die [noun], Etage (f), Fußboden (m), Rasse, Stockwerk (n)

فرهنگ عمید

طبقه

مرتبه، درجه،
یک دسته یا صنف از مردم،
هریک از قسمت‌های ساختمان که دارای یک سقف و یک کف است،
(زمین‌شناسی) چینه،
دسته، گروه، رسته،
(جامعه‌شناسی) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند: طبقهٴ روحانیان، طبقهٴ کارمندان دولت، طبقهٴ بازرگانان، طبقهٴ پیشه‌وران،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طبقه

آشکوب

معادل ابجد

طبقه

116

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری