معنی صندوقخانه

لغت نامه دهخدا

صندوقخانه

صندوقخانه. [ص َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) اطاق کوچک در پشت اطاق است و صندوق ولباس در آن نهند. پستو برای نهادن صندوق و اسباب.


کته

کته. [ک َ ت َ / ت ِ] (اِ) قسمتی از پستو یا زیرزمین یا مطبخ یا صندوقخانه و جز آن که در پیش آن دیوارچه ای کشند و در آن زغال و هیمه و پهن و امثال آن ریزند. (یادداشت مؤلف). جای زغال. جازغالی. تودری مانندی که نیمی از قسمت پائین آن را دیوار کشند و در آن هیمه و زغال و غیره ریزند. || صندوقخانه. پستو. (فرهنگ فارسی معین). || جای آرد در نانوایی. (یادداشت مؤلف).
- پای کته خمیر کردن، پیوسته در خانه نزد زن خود بودن. از بیکاری بسیار در خانه و پیش اهل ماندن. (یادداشت مؤلف).


دستان

دستان. [دَ] (اِ) در تداول خانگی و تداول عامه، اطاق خرد که راه به اطاق بزرگ دارد. قهوه خانه ٔ کوچک در خانه. جائی چون پسینه وصندوقخانه و پستوی اطاقی. پسینه و صندوقخانه ٔ کوچک.پستوی خرد. دستدان. جای کوچکی در خانه برای نهادن ظروف و حوائج دیگر. || جای هیزم و جز آن. کته. || ایوانچه. (یادداشت مرحوم دهخدا).


مستوفی الممالک

مستوفی الممالک. [م ُ ت َ فِل ْ م َ ل ِ](اِخ) میرزا یوسف پسر میرزاحسن پسر میرزا کاظم پسرآقا محسن آشتیانی، معروف به «آقا» یا «جناب آقا». از رجال دوره ٔ قاجاریه که چون ناصرالدین شاه به او آقاخطاب می کرد همه ٔ مردم او را آقا می گفتند. میرزا یوسف پس از فوت پدرش، میرزا حسن مستوفی الممالک دوم، در سال 1261 هَ. ق. از طرف محمدشاه ملقب به مستوفی الممالک گردید و در سال 1268 حکومت عراق(اراک) نیز ضمیمه ٔ سایر مشاغلش گشت. او مورد توجه میرزا تقی خان امیرکبیر نیز بود. در سال 1283 از طرف ناصرالدین شاه علاوه بر سمت وزارت دارائی این مشاغل نیز بعهده ٔ وی واگذار گردید: اداره ٔ امور آذربایجان، کردستان، قم، ساوه، زرند، اداره ٔ رختدارخانه و صندوقخانه ٔ شاه، اصطبل خاصه، عمارات دولتی، ایلخی ها و غیره. در سال 1284 ناصرالدین شاه عنوان او را رئیس الوزراء کرد و در واقع وی شخص اول مملکت شد. در سال 1288 که حاج میرزا حسینخان مشیرالدوله به صدارت رسید مستوفی الممالک بکلی از کارها اعراض کرد و در دربار حاضر نشد و به آشتیان رفت. در سال 1290 دیگر بار مورد توجه ناصرالدین شاه قرارگرفت. در سال 1298 هَ. ق. بعد از فوت میرزا حسین خان سپهسالار، وی صدراعظم مطلق ایران شد و در سال 1303هَ. ق. درگذشت و در قم در مقبره ٔ پدرش مدفون گردید. رجوع به تاریخ رجال ایران تألیف مهدی بامداد شود.


یخدان

یخدان. [ی َ] (اِ مرکب) صندوق چوبی یافلزی یا پلاستیکی نگه داشتن قطعات یخ را. (یادداشت مؤلف). یخدان، مخشف (از فارسی است از یخ به معنی جمد، و دان ظرف آن است). (از ترجمه ٔ نشوء اللغه ص 25).
- امثال:
یخ را باش، یخدان را باش، گل را باش، گلدان را باش. دیزی بیار، جیزه بدار، کاشکی نه نه ام زنده می شد، این دورانم دیده می شد. (از امثال و حکم دهخدا).
|| هرجایی که در آن یخ را نگاه می دارند. (ناظم الاطباء). مجمده. (دهار). یخچال. مخشف. مجمده. (یادداشت مؤلف). یخچال گودی که در زمین کنند نگاهداری یخ را از زمستان تا تابستان:
نه به مرد یک اندرم یخدان
نه سخن چون فقاع یخدانی.
سوزنی.
کس از محلت مرد یک از رز و یخدان
نه میوه آرد و نه یخ نماند پندارم.
سوزنی.
فقاعی گفت مهمی دارم که یخدان را می باید از خاشاک و خاک پاک سازم... شما هردو یخدان فقاعی را پاک سازید. ما هردو به کار یخدان مشغول شدیم. خواجه فرمودند گرسنه می باید کار کرد... به خوف و اندوه تمام به طرف یخدان رفتم... از نان فروش نان گرفتم و به راه چهارسو به طرف یخدان به تعجیل روان شدم. (انیس الطالبین صص 220- 221). چون آن گل کوه [سوری وحشی] به آخر رسد آن غنچه ها را... بر سر کوه درمیان برف نهند و چون به شهر آرند به یخدان برند و آن شاخه ها با غنچه بهم دربسته در کوزه ٔ پر آب بنهند تا بشکفد و یک روز آن گل تازه بود و بعد از آن پژمرده شود. دیگر باره سبویی از یخدان بیرون آرند و بر همین وجه کنند. مدتی تازه باشد تا به وقت پاییز آن گل جهت اکابر نگاه توان داشت. (از فلاحت نامه).
مرو بی پوستین هرگز به مسجد
که یخدان است از گفتار واعظ.
ملاطغرا (از آنندراج).
|| دو تا صندوق است به هم بسته که در سفر همراه بردارند و آن دو نوع است یکی یخدان شربتخانه که اطعمه در آن باشد. دوم یخدان صندوقخانه که آلت فراشه در آن نگهدارند. (آنندراج). صندوق اطعمه و حبوبات. (غیاث):
پر از الوان نعمت بود یخدان
مگو یخدان که انبان سلیمان.
سعید اشرف (از آنندراج).
|| رخت دان.یک نوع صندوقی که در آن جامه ها حفظ می کنند. (ناظم الاطباء). صندوق چوبی که رویه ٔ چرمین دارد. صندوق چوبین به چرم پوشیده. (یادداشت مؤلف). || قدح سفالین. سفالین کاسه. کاسه ٔ سفالین آبخوری. ظرف سفالین چون کاسه خوردن آب را، با دیواره ای کوتاهتر از کاسه. (یادداشت مؤلف).


کاخ هشت بهشت

کاخ هشت بهشت. [خ ِ هََ ب ِ هَِ] (اِخ) از بناهای دوره ٔ صفویه در اصفهان. در گزارشهای باستان شناسی ج 3 درباره ٔ این کاخ چنین آمده است:
... عمارت هشت بهشت و باقی مانده ٔ باغ قدیمی آن که اطراف عمارت را فرا گرفته و درختانی بیشتراز نوع کبوده و کاج دارد هنوز متجاوز از 7500 متر مربع مساحت دارد. عمارت از سه طرف شمالی و شرقی و غربی دارای ایوان هائی است و از طرف جنوب بسته است و دارای دو ردیف اطاقهای فوقانی و تحتانی است. هر ایوان دارای دو ستون به ارتفاع 10 متر است که بر روی ستونهاو دیوارهای اطراف گچ بریهای جدید دارد. طاق ایوان شرقی قاب پوش است. بعضی قابهای طاق غربی فروریخته و بالنتیجه طاق اصلی صفوی آن که تزییناتی مانند طاقهای چهلستون و عالی قاپو دارد نمایان شده قسمتی از طاق ایوان شمالی هم خراب شده، ولی این طاق با اطاقهای شرقی وغربی تفاوت دارد، و دارای تزئینات آئینه کاری است. ایوان شمالی هم وسیعتر از دو ایوان دیگر است. جبهه ٔ جنوبی عمارت بکلی آسیب دیده و به اصطلاح سینه داده است و اطاقهای واقع در این سمت مخصوصاً در قسمت فوقانی دارای خرابیها و شکستهای هولناک است. طاق سرسرای عمارت دارای مقرنس کاریهای قدیمی و نقاشیها و تزئینات صفوی است و در وسط آن یک طاق بسیار زیبای آئینه کاری موجود است. قسمت فوقانی سرسرا در سه جهت شرق و غرب و جنوب دارای بالکنهائی است که مشرف به سرسراست و در جلو آلت بریهای چوبی دارند. در وسط کف سرسرا حوض مرمری سالمی موجود است. دیوارهای سرسرا و اطاقها و بالکنهای اطراف آن از تزئینات جدید گچ بری پوشیده شده و فقط در دو اطاق و اطاقهای کوچک جنب آنها که بشکل صندوقخانه است نقاشیها و تزئینات آئینه کاری اصلی صفوی و گچ بریهائی از نوع تزئینات آخرین طبقه ٔ عمارت عالی قاپو وجود دارد که بسیار جالب و تماشائی است و محافظت آنهاضرورت کامل دارد... از درهای اصلی بنا فقط یک جفت در، در یکی از اطاقهای فوقانی ضلع شرقی سرسرا باقی مانده است. نمای خارجی عمارت در جهات مشرق و مغرب و شمال و جنوب در روی دیوارها دارای تزئنیات جدید گچ بری است ولی تمام پشت بغلها که تقریباً در هر جهت شانزده پشت بغل وجود دارد و در زوایا نیز پشت بغلهای دیگر کاشیکاری موجود است که صحیح و سالم مانده و کمتر خرابی دیده اند. بطور کلی این پشت بغلهای نفیس کاشیکاری اشکال وحوش و طیور و شکارگاهها است که در سایر ابنیه ٔ این دوره نظیر ندارد. تمام ازاره های سنگی داخل عمارت و اطراف سرسرا سنگهای قشنگ مرمری است و پله کانها و خاقانیهای ایوانها از سنگهای نوع دیگر است. (از گزارشهای باستان شناسی ج 3 صص 209- 222).

فرهنگ فارسی هوشیار

صندوقخانه

پستو


مخدع

صندوقخانه


پستو

صندوقخانه کوچک

حل جدول

صندوقخانه

پستو


پستوی بناهای قدیم

صندوقخانه


پستو

صندوقخانه

انگلیسی به فارسی

cuddy

صندوقخانه

فرهنگ معین

کته

دمپخت، برنج دمی، صندوقخانه، پستو. [خوانش: (کَ تِ) (اِ.)]


مخدع

(مَ یا مِ یا مُ دَ) [ع.] (اِ.) صندوقخانه. ج. مخادع.

معادل ابجد

صندوقخانه

906

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری