معنی صندوقچه
لغت نامه دهخدا
صندوقچه. [ص َ چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) مصغر صندوق. صندوق کوچک. جعبه. درج:
صندوقچه ٔ عدل تو مانده ست بطرطوش
دستورچه ٔ جور تو در پیش و کنارست.
ناصرخسرو.
صندوقچه ٔ سر
صندوقچه ٔ سر. [ص َ چ َ / چ ِ ی ِ س ِرر] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رازدار. کسی که سِرّ مردمان نگاه دارد. کسی که راز مردمان افشا نکند. رجوع به صندوق سِرّ و صندوق شود.
فارسی به انگلیسی
Casket
فرهنگ عمید
صندوق کوچک،
* صندوقچهٴ سِر: [مجاز] آنکه راز کسی را میداند ولی آن را نگه میدارد و فاش نمیکند، رازدار،
حل جدول
فارسی به آلمانی
Behälter (m), Kasten (m)
مترادف و متضاد زبان فارسی
جعبه، مجری، محفظه
فارسی به عربی
بن، سفینه
فرهنگ فارسی هوشیار
تبوک گنجک (اسم) صندوق کوچک جعبه کوچک.
فارسی به ایتالیایی
scrigno
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
258