معنی شیرین‌کاری

حل جدول

شیرین‌کاری

هنرنمایی تحسین‌برانگیز


هنرنمایی تحسین‌برانگیز

شیرین‌کاری

فارسی به انگلیسی

شیرینکاری‌

Bravura, Exploit, Feat, Stunt

مترادف و متضاد زبان فارسی

چرب‌دستی، چربدستی

جلدی، چابکی، فرزی، مهارت، زبردستی، تردستی، استادی، شیرین‌کاری، هنرمندی

فرهنگ عمید

جماش

فریبنده، شوخ: ز شیرین‌کاری آن نقش جماش / فروبسته دهان و دست نقاش (نظامی۲: ۱۳۹)،
مست: فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز / نظر به دُردکشان از سر حقارت کرد (حافظ: ۲۷۰)،

معادل ابجد

شیرین‌کاری

801

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری