معنی شکمبارگی

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

شکمبارگی

پرخواری، پرخوری، شکم‌خوارگی


شکم‌بندگی

شکمبارگی، شکم‌پرستی، شکم‌خوارگی


شکمخوارگی

شکمبارگی، شکم‌بندگی، شکم‌پرستی


بخوربخور

سوء استفاده، دزدی، اختلاس، بخوروبچاپ، بچاپ‌بچاپ، پرخوری، شکمبارگی


پرخواری

پرخوری، شکمبارگی، شکم‌بندگی، شکم‌پرستی،
(متضاد) کم‌خواری

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

فراخ دلی

‎ پر دلی بی باکی، پرخوری شکمبارگی.


رغب

خواسته شده ‎ خواهشیدن، آزیدن آز کردن، شکمبارگی، رویگردانی، زارزدن


طبله

‎ تبوراک، بیله پیله، بویدان -4 خاشکدان تبنگو (صندوق)، پتنی تبگ بزرگ، آماسه (اسم) صندوق کوچک صندوقچه، بویدان سلمه عطار جونه طبل عطار، طبق چوبین بزرگ که میوه های فروختنی را در آن گذارند، قسمی طبل در بنگاله. یا طبله بازیاری. آلتی است از موهای بافته که قوشچیان بر دست دارند و چون آن را مقابل باز پرواز آمده حرکت دهند باز بر گردد و بر دست جای گیرد. یا شکم طبله کردن. پر خوردن شکمبارگی کردن، طفیلی شدن.


ضحاک

خنده کننده، بسیار خندان ‎ خندنده، روشن چون راه پارسی تازی گشته آژی دهاک دهاک بیور اسپ نام فرمانروایی ستمگر و خونریز که در اوستا و شاهنامه آمده او را ده آک یا ((ده عیب)) می گفته اند زیرا که این آک های دهگانه بر تن و روان او چیره بوده: زشت پیکری، کوتاهی، باد سری، بی شرمی، شکمبارگی، بد زبانی، ستمگری، شتابزدگی، بد دلی، دروغ گویی نوشته اند که هنگام زادن دو دندان پیشین داشته چنان که گویی می خندد و چون پدر و مادرش تازی بوده اند نام ضحاک یا خندنده را بر او نهاده اند (صفت) بسیار خنده کننده بسیار خند.

لغت نامه دهخدا

یوحا

یوحا. (اِخ) یوها. یوحی ̍. نام خاخامی از یهود که به پرخوری و شکمبارگی سخت مشهور بوده است.
- امثال:
مثل یوحا، سخت پرخوار.سخت شکم خواره. (یادداشت مؤلف).


رسی

رسی. [رُس ْ سی / رُ] (حامص) گلوبندگی. شکم پرستی. پرخواری. شکمخوارگی. شکمبارگی. پرخوری. اکولی. (یادداشت مؤلف):
بیلفنج و الفغده ٔ خویش خور
گلو را ز رسی به سر بر مبر.
ابوشکور بلخی.
آب می خور زعفرانا تا رسی
زعفرانی اندر آن حلوا رسی.
مولوی.
و رجوع به رُس شود. || حرص. آز. طمع. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رُس شود.

معادل ابجد

شکمبارگی

593

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری