معنی دهوک
لغت نامه دهخدا
دهوک. [دَ] (ع ص) بسیار شکننده و آس کننده. ج، دُهُک. (منتهی الارب) (آنندراج).
دهوک. [دِ] (اِخ) دهی است از دهستان شنبه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 53هزارگزی خاور خورموج. با 150 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
باغ دهوک
باغ دهوک. [دِ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد که در 7 هزارگزی خاور مهریز و دوهزار و پانصدگزی باختر راه فرعی یزد به انار در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 235 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
دهک
دهک. [دُ هَُ] (ع اِ) ج ِ دهوک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به دهوک شود.
کل فرخی
کل فرخی.[] (اِخ) طایفه ای از قبابل کرد است که بین دهوک وزاخو مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 57).
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
استان شمالی عراق
شهر شمالی عراق
دهوک
استان شمالی عراق
دهوک
استان شمال عراق
دهوک
از استانهای عراق
اربیل، بغداد، حلبچه، سلیمانیه، نجف، دهوک، کرکوک
از استان های عراق
اربیل، بغداد، دهوک، سلیمانیه، کرکوک، کربلا، نینوا، نجف
واژه پیشنهادی
دهوک
معادل ابجد
35