معنی دمپخت
حل جدول
یکی از غذاهای محلی استان فارس
گویش مازندرانی
کته دمی
فرهنگ معین
دمپخت، برنج دمی، صندوقخانه، پستو. [خوانش: (کَ تِ) (اِ.)]
شله بریان
(~. بِ) (اِمر.) نوعی غذا. طرز تهیه آن چنین است: گوشت را با نخود خیس کرده و پوست گرفته مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوان های آن را کشیده، مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت می پزند. آب آن که تمام شد، پیاز داغ روی آن داده زیره می پا
فرهنگ فارسی هوشیار
نوعی غذا طرز تهیه آن چنین است: گوشت سینه را با نخود خیس کرده و پوست گرفته مانند آبگوشت بار می کنند. پس از طبخ استخوان های آنرا کشیده مقدار مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت می پزند. آب آن که تمام شد پیاز داغ روی آن داده زیره می پاشند.
لغت نامه دهخدا
شله بریان. [ش ُل ْ ل َ / ل ِ ب ِ] (اِ مرکب) نوعی غذا. طرز تهیه ٔ آن چنین است: گوشت سینه را با نخود خیس کنند و پوست گیرند و مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوانهای آنرا کشیده مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت میپزند. آب آن که تمام شد پیازداغ روی آن داده زیره میپاشند. (فرهنگ فارسی معین).
دمی
دمی. [دَ] (ص نسبی) منسوب به دم، به معنی نفس و جز آن. (یادداشت مؤلف). || (اِ) کته. پلو که آب آن را نکشند و بجوشانند تا آب آن تبخیر شود و برنج بپزد. چلو که آب آن با آبکش نگیرند، و بیشتر غذای مردم ساحل خزر همان است. (یادداشت مؤلف). || دمپخت. دمپختک. رجوع به دمپختک شود. || شطب. سبیل. ثفر. نوعی چپق کوتاه دسته ٔ کوچک سر. (یادداشت مؤلف). نوعی از غلیان و یا چپق. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
1046