معنی خویشتنداری
حل جدول
تماسک
خویشتنداری
احتراز
صیانت
پرهیز کاری
ورع، قداست، پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتنداری
پرهیز کار
ورع، قداست، پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتنداری.
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجتناب، بردباری، خودداری، شکیبایی، اتقاء، پرهیز، پرهیزگاری، ورع
خونسردی
بردباری، متانت، خویشتنداری، بیاعتنایی، بیتشویشی
پرهیزکاری
پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتنداری، ورع،
(متضاد) ناپارسایی
پرهیزگاری
پارسایی، تقوا، تورع، خویشتنداری، زهد، ورع،
(متضاد) پارسایی، ناپرهیزگاری
پرهیز
اتقا، اجتناب، احتراز، تجنب، تحرز، حذر، خویشتنداری، دوری، رژیم، کفنفس، گریز، ورع، احتما، امساک، رژیم
خودداری
ابا، اجتناب، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، جلوگیری، دریغ، سرپیچی، بردباری، خویشتنداری، شکیبایی، کف، مضایقه، ممانعت، نکول
خودداری کردن
امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، مضایقه کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن، خویشتنداری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن
فارسی به انگلیسی
Abstinence, Restraint
فرهنگ عمید
فاقد ظرفیت و خویشتنداری در برابر حوادث،
تمالک
مالک نفس خود شدن، خویشتندار بودن، خود را نگاه داشتن،
خویشتنداری،
تماسک
به هم چنگ زدن و آویختن،
[مجاز] خود را نگه داشتن، خویشتنداری کردن،
خودداری
شکیبایی، بردباری، خویشتنداری،
نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند، امتناع، سرپیچی،
سرپیچی کردن از اجرای امری،
تحفظ
خود را حفظ کردن، خودداری کردن، هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن، خود را نگه داشتن،
خویشتنداری،
معادل ابجد
1581