معنی تحفظ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تحفظ. [ت َ ح َف ْ ف ُ] (ع مص) پرهیز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). احتراز. (اقرب الموارد). احتراز و تصون. (قطر المحیط): علیک بالتحفظ من الناس، ای بالتوقی. (اقرب الموارد). خود را نگه داشتن. (فرهنگ نظام): و بدین تحفظ و تیقظ، اعتقاد من در موالات و مؤاخات تو صافی تر شد. (کلیله و دمنه). || هشیار و بیدار بودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (صراح اللغه). || عنایت به حفظ چیزی داشتن. (از اقرب الموارد): راز با مرد ساده دل و بسیارگوی و میخواره و پراکنده صحبت مگوی که این طایفه از مردم بر تحفظ و کتمان آن قادر نباشند. (مرزبان نامه). || یک یک یاد گرفتن. (منتهی الارب) (صراح اللغه) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحفظ کتاب، یک یک یاد گرفتن آن. (اقرب الموارد). یاد گرفتن. (فرهنگ نظام). || نوع ششم از انواع هفت گانه تحت جنس حکمت و آن عبارت از آنکه نفس صوری که عقل یا وهم بقوت تفکر یا تخیل مخلص و مستخلص گردانده باشد نیک نگاه دارد و ضبط کند. (نفائس الفنون، حکمت عملی). || خلق وسط است میان عنایتی زائد بضبط آنچه ضبطش بی فایده ٔ عقلی بود و میان غفلتی از استنباط صور که مؤدی به اعراض از آنچه حفظش مهم باشد. (نفائس الفنون).

فرهنگ معین

هوشیار بودن و پرهیز کردن، خویشتن داری. [خوانش: (تَ حَ فُّ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

خود را حفظ کردن، خودداری کردن، هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن، خود را نگه داشتن،
خویشتن‌داری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حفظ، نگهداری، احتراز، خودداری، خویشتنداری، یادگیری، هشیاری، نگاه داشتن

فرهنگ فارسی هوشیار

خودداری کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر