معنی خونسرد

حل جدول

خونسرد

بردبار

فارسی به ترکی

خونسرد‬

soğukkanlı

فارسی به عربی

خونسرد

غیر منفعل، هادی، ودیع

فرهنگ معین

خونسرد

بردبار، کسی که زود خشمگین نشود، جانوری که حرارت بدنش با حرارت محیط تغییر می کند. مانند بعضی از خزندگان. [خوانش: (سَ) (ص مر.)]

فارسی به انگلیسی

خونسرد

Level, Cool, Coolheaded, Impassive, Imperturbable, Nerveless, Nonchalant, Quiet, Serene, Unconcerned, Unruffled


خونسرد (خودمانی‌)

Laid-Back


خونسرد (عامیانه‌)

Unflappable


آرام‌ و خونسرد

Collected


خونسرد (زیست‌ شناسی‌)

Coldblooded


بی‌ ادب‌ و خونسرد

Cool, Barbarian, Brassy, Caddish, Coarse, Daring, Discourteous, Disrespectful, Ill-Mannered, Impolite, Indelicate, Lowbred, Peasant, Randy, Ribald, Rude, Saucy, Surly, Uncouth, Ungracious, Unmannerly, Vulgar


خونسرد و خوش‌ سلوک‌

Easygoing


آرام‌ و خونسرد (عامیانه‌)

Loose


خونسرد در مقابل‌ مصایب‌

Philosophic

فرهنگ فارسی هوشیار

خونسرد

بردبار، متین و آرام

مترادف و متضاد زبان فارسی

خون‌سرد، خونسرد

بی‌اعتنا، بی‌تفاوت،
(متضاد) خون‌گرم، آرام، بردبار، خوددار، خویشتن‌دار، مسلط به خود، بی‌تشویش

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

خونسرد

920

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری