معنی خوارتر
لغت نامه دهخدا
خوارتر. [خوا / خا ت َ] (ص تفضیلی) حقیرتر. پست تر:
مرا خوارتر چون سه فرزند خویش
نبینم بهنگام بایست بیش.
فردوسی.
گر کف او را مسخرستی دریا
خوارترستی ز سنگ لؤلؤ مکنون.
فرخی.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی آزاد
اَحْقَر، کوچکتر (ین) خوارتر (ین)، حقیرتر (ین)،
فرهنگ معین
(اَ ذَ لّ) [ع.] (ص تف.) ذلیل تر، خوارتر.
معادل ابجد
1407