معنی جغتای

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

چقتای

چقتای. [چ ُ ق َ] (اِخ) صورتی از جغتای، نام پسر دوم چنگیز. و رجوع به جغتای شود.


ساربان

ساربان. (اِخ) یا سارمان بن جغتای، پنجمین پسر جغتای بن چنگیزخان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 77 و 88 شود.


چغتای خان

چغتای خان. [ج َ غ َ] (اِخ) رجوع به جغتای خان شود.


دستوران

دستوران. [دَ] (اِخ) دهی است از دهستان کهنه بخش جغتای شهرستان سبزوار. واقع در 120هزارگزی باختر جغتای و کنار راه مالرو عمومی جغتای به شریف آباد، با 409 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


خیرآباد

خیرآباد. [خ َ] (اِخ) دهی است از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسه ٔعمومی جغتای با 222 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


برغمد

برغمد. [ب َ غ َ م َ] (اِخ) مرکز دهستان براکوه بخش جغتای شهرستان سبزوار، در ده هزارگزی خاور جغتای و سه هزارگزی جنوب راه آهن. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


تایجو

تایجو. (اِخ) پسر جغتای خان بن چنگیزخان. رجوع به طایجو شود.

نام های ایرانی

ماتیکان

پسرانه، نام پسربزرگ جغتای از فرماندهان مغول

معادل ابجد

جغتای

1414

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری