معنی بیهوده‌گویی

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیهوده‌گویی

هرزه‌خایی، هرزه‌گویی، هرزه‌لایی، یاوه‌گویی


ژاژخایی

بیهوده‌گویی، هرزه‌درایی، یاوه‌درایی، یاوه‌سرایی


پریشان‌گویی

بیهوده‌گویی، پراکنده‌گویی، هذیان، یاوه‌سرایی


هرزه‌درایی

بیهوده‌گویی، ژاژاخایی، لاف، مهمل‌بافی، هرزه‌خایی، هرزه‌لایی، یاوه‌گویی


بطالت

بی‌کارگی، بی‌کاری، تنبلی، تن‌پروری، کاهلی،
(متضاد) کارایی، فعالیت، اهمال، لاقیدی، بیهوده‌سرایی، بیهوده‌گویی، یاوه‌گویی، هزل


لغو

ابطال، الغا، باطل، بی‌فایده، بیهوده، بیهوده‌گویی، پوچ، عاطل، فسخ، مزخرف، مزخرف، ملغا، مهمل، نقض، واهی، یاوه

فرهنگ عمید

فراخ سخنی

پرگویی، بیهوده‌گویی،


ژاژخایی

بیهوده‌گویی، یاوه‌سرایی،


ژاژدرایی

ژاژخایی، هرزه‌درایی، بیهوده‌گویی


قلماشی

هرزگی، یاوگی،
بیهوده‌گویی،


گزاف گویی

بیهوده‌گویی، لاف‌زنی،
پرگویی،


هذر

سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده‌گویی،


مرغ زبانی

بیهوده‌گویی: دام نه‌ای دانه‌فشانی مکن / با چو منی مرغ‌زبانی مکن (نظامی۱: ۴۶)،


لقلقه

بانگ لک‌لک،
هر بانگ و آوازی که توٲم با حرکت و اضطراب باشد،
* لقلقهٴ زبان: بیهوده‌گویی، سخن نسنجیده،

معادل ابجد

بیهوده‌گویی

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری