معنی برافروختگی
لغت نامه دهخدا
برافروختگی. [ب َ اَ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.
فارسی به انگلیسی
Flush
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی
فارسی به عربی
وهج
واژه پیشنهادی
آرتریت، التهاب مفصل
پاسخ حفاظتی بافت در برابر آسیب واردشده یا تخریب یاختهها است
التهاب، برافروختگی
انگلیسی به فارسی
فرهنگ واژههای فارسی سره
برافروختگی
فناوری اطلاعات
برافروختگی
معادل ابجد
1519