glow به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
تابیدن
-
برافروختن
-
تاب آمدن
-
قرمز شدن
-
در تب و تاب بودن
-
مشتعلبودن
-
نگاه سوزان کردن
-
تابش
-
تاب
-
برافروختگی
-
محبت
-
گرمی
-
ملتهب، نورانی