معنی باقیمانده
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
مانده
کلمات بیگانه به فارسی
مانده
فارسی به انگلیسی
Hangover, Remnant, Residual, Surplus, Oddment, Remainder, Residuary, Residue, Rest, Vestige, Difference, Relict
فارسی به عربی
استراحه، بقیه
فرهنگ فارسی هوشیار
تتمه، بازمانده، پس مانده، حاصل، باقیمانده چیزی
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Ausruhen, Beruhen, Rast (f), Rasten, Ruhe (f), Ruhen
مترادف و متضاد زبان فارسی
الباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پسمانده، تتمه، مابقی، مازاد، مانده
الباقی
باقیمانده، تتمه، مانده
تهمانده
باقیمانده، بهجایمانده، بقایا، پسمانده، تفاله، درد
واژه پیشنهادی
یخچال آقارحیم
یکی از قدیمیترین مساجد باقیمانده در مالدیو
مسجد جامع ماله
مسجدی باقیمانده از دوران حکومت ایلخانان در شهر خوی
مسجد مطلب خان
ماده نیمهجامد باقیمانده از تصفیه فاضلاب خانگی یا فاضلاب صنعتی است.
لجن
فرهنگ عمید
انگلیسی به فارسی
زمان انتظار باقیمانده
معادل ابجد
213