معنی انبارکننده
حل جدول
محتکر
مترادف و متضاد زبان فارسی
انبارکننده کالا وارزاق، احتکارکننده
لغت نامه دهخدا
محتکر. [م ُ ت َ ک ِ] (ع ص) نعت فاعلی از احتکار. غله نگاهدارنده تا به گرانی فروشد. (از منتهی الارب). حَکر. انبارکننده. انباردار. غله فروش که به نیت گرانی غله را نگاهدارد. (غیاث). آنکه غله را بنهد تا گران شود آنگاه بفروشد. متربص. بندار. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه غله بنهد امید گرانی را. (مهذب الاسماء).
معادل ابجد
383