معنی النج

لغت نامه دهخدا

النج

النج. [اَ ن َ] (یونانی، اِ) حکیم مؤمن در تحفه (ص 32) آرد: النج لغت یونانی بمعنی اصل است، و آن بیخ نباتی است شبیه به زردک، ساقی باریک بقدر یک شبر، و گلی سفید مانند گل زردک و تخمی سفید و طولانی و خالدار که طول آن کمتر از برنج است دارد و در سر شاخه های آن قبه ای مثل جوز است. بهترین آن هندی است. در آخر دوم گرم و خشک و با اندک تلخی است. مؤلف تذکره سرد و تر در سیم میداند و بالخاصه تخم آن را جهت شری از هر خلطی که باشد مجرب میداند و باید روز اول نیم درهم آن را با سه اوقیه سکنجبین بنوشند و روز دوم نیم مثقال، و روز سوم یک درهم و یک مثقال. برگ و ثمر و ساق هر یک که باشد با شراب و عسل جهت سقوط مشیمه مجرب دانسته اند و بیخ آن برای تقطیر بول رطوبی نافع است - انتهی. و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 58 شود.


قطیعه ٔ ابی النج...

قطیعه ٔ ابی النجم. [ق َ ع َ ی ِ اَ بِن ْ ن َ] (اِخ) این قطیعه در جانب غربی بغداد و منسوب به ابوالنجم خراسانی یکی از سران لشکر منصور است. ام سلمه دختر ابوالنجم نزد ابومسلم خراسانی بود. این قطیعه به قطیعه ٔ زهیر پیوسته و اینک ویران است. (معجم البلدان).


لنج

لنج. [ل َ] (اِ) سدر. (بحر الجواهر). النج. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

فرهنگ عمید

النج

ریشه‌ای شبیه زردک، متعلق به گیاهی با ساقۀ ستبرو گل‌های سفید که در طب قدیم کاربرد داشته،

حل جدول

النج

ریشه نباتی شبیه زردک


ریشه نباتی شبیه زردک

النج

معادل ابجد

النج

84

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری