لنج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(لَ نْ) (اِ.) خرام، ناز.
(لُ نْ) (اِ.) لُپ.
(~.) (اِ.) سدر.
(لَ) (ص.) = لنگ: شل، اعرج، لنگ.
(لَ یا لِ) (اِمص.) بیرون کشیدن، بیرون بردن چیزی را از جایی به جایی.
فرهنگ عمید
ناز، خرام،
خوشۀ انگور که دانههای آن را کنده یا خورده باشند،
قایق بزرگ موتوری که معمولاً از چوب یا مواد فایبرگلاس ساخته میشود،
لب، لپ، دو طرف دهان از بیرون: نه همه کار تو دانی نه همه زور تو راست / لنج پرباد مکن بیش و کتف برمفراز (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۵)،
حل جدول
قایق موتوری بزرگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
غراب، کشتی، اعرج، چلاق، شل، لنگ، سدر، خرام، خرامش، لنجه
گویش مازندرانی
گل آب دار و چسبناک که برای کوزه گری سودمند است
فرهنگ فارسی هوشیار
ناز، خرام، آن رفتاری باشد از روی ناز و کبر
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.