معنی اضافات

لغت نامه دهخدا

اضافات

اضافات. [اِ] (ع اِ) ج ِ اضافه. اضافتها. اضافه ها. رجوع به اضافه و اضافه و اضافت شود. || در تداول زبان محاوره ٔ امروز، اضافات را بر اضافه حقوقها اطلاق کنند و گویند: اضافات را می پردازند. یا اضافات را تصویب کردند. رجوع به اضافه و اضافه حقوق (ذیل اضافه) شود.


اسقاط اضافات

اسقاط اضافات. [اِ طِ اِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اِسقاطِ اعتبارات. عبارتست از اعتبار یگانگی ذات در همگی ذرّات عالم امکان و چنین معنیی را توحید حقیقی گویند، چنانچه گوینده ای این معنی را بنظم آورده و گوید که:
نکوگوئی نکو گفته ست بالذات
که التوحید اسقاطالاضافات.
کذا فی اصطلاحات الصّوفیّه. (کشاف اصطلاحات الفنون).


گنوره

گنوره. [گ ُ رَ /رِ] (ص) به معنی کننده و سازنده باشد، یعنی شخصی که کاری میکند و چیزی می سازد. (برهان) (آنندراج). برساخته ٔ دساتیر. در فرهنگ دساتیر (ص 261) آمده: «کنور (با کاف تازی) به ضم اول و سکون نون و فتح واو به معنی کننده است که فاعل باشد. از دساتیر این معنی مرقوم شد». (برهان قاطع چ معین ص 1928، تصحیحات و اضافات).


بیرنگی

بیرنگی. [رَ] (حامص مرکب) صفت بیرنگ. (یادداشت مؤلف). حالت بیرنگ. || بیچونی حق، و نزد محققان ظهور احدیت است و اشاره به عالم وحدت که عبارت از مرتبه ای بیمرتبه بود که اسقاط اضافات ذات معراست از لباس اسماء و صفات تعالی و تقدس. (از برهان) (غیاث) (آنندراج):
چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد
موسیی با موسیی در جنگ شد
چون به بیرنگی رسی کان داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی.
مولوی.
- عالم بیرنگی، بی تعینی و بی صورتی. (انجمن آرا).

فارسی به انگلیسی

اضافات‌

Accessories, Fat

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

اضافات

(اسم) جمع اضافه افزودنها افزودنیها زیادتی ها.


اضافات دستوری

افزودگان دستوری نمایانگر بستگی میان دو نامند. یکمی را افزا (مضاف) و دیگری را برگیر (مضاف الیه) گویند


تتابع اضافات

پیاپی افزودگان آوردن چند واژه ی زیر دار درچامه دنبال هم چون: سر تاجداران پیروزکی


رکب

(تک: رکاب) شتران سواری، وهنگها ‎ موش، ده شتر سوار، نام شاخه ی شانزدهم از بیست و چهار شاخه ی خنیا (تک: رکبه) زانوان (اسم) سواران (شتر اسب) . توضیح: بعضی آن را اسم جمع و بعضی جمع راکب دانسته اند و جمع رکب }} ارکب ‎{{ و رکوب است، شعبه شانزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی و آن سه نغمه است بترتیبی معین و اهل عمل گویند رکب چهارگاهی است محط بردوگاه که از طرفین به چند نوع اضافات کنند این شعبه با }} راهوی }} {{ اصفهان ‎{{ }} حسینی {{ و }} زیرافکند {{ مناسب است. (اسم) جمع رکبه زانوان زانوها.

انگلیسی به فارسی

surplusage

اضافات


truncate

بریده شدن، ریختن اضافات، کوتاه کردن، بریدن، قطع کردن

واژه پیشنهادی

جمع اضافه

اضافات

فرهنگ فارسی آزاد

تمحیص

تَمْحِیص، آزمودن و امتحان کردن، پاک و مُبَرّی کردن از عیوب و اضافات و غِش ها، مُطَهَّر کردن، دور کردن، امتحان و آزمایش،


منقح

مُنَقَّح، (اسم مفعول تَنقِیح) پاک کرده شده، بدون زوائد، خالص و بدون اضافات زائده، کلام بدون زوائد، کلام اصلاح شده و تصحیح گردیده،

معادل ابجد

اضافات

1283

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری