معنی گندلی

لغت نامه دهخدا

گندلی

گندلی. [گ ُ دُ / دِ] (ص) چیز گرد مانند گلوله. (فرهنگ نظام). صحیح گندله است. رجوع به گندله شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

گندلی

‎ (اسم) ریسمان گلوله شده.

حل جدول

گندلی

گرد.

گرد


گرد.

گندلی


گرد

گندلی

گویش مازندرانی

گندلی

غلت خوردن در سرازیری


گندلی هدائن

قل دادن اشیا از ارتفاع به سمت سرازیری

فرهنگ عوامانه

گندلی

به معنی گرد است.

معادل ابجد

گندلی

114

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری