معنی گاورنگ

فرهنگ فارسی هوشیار

گاورنگ

آنچه بهیئت گاو است. یا گرز (گرزه ء) گاورنگ. گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود: بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرزه گاو رنگ. (هرمزدنامه)

لغت نامه دهخدا

گاورنگ

گاورنگ. [وْ رَ] (ص مرکب) گاومانند. بمعنی گاوپیکر است که گرز فریدون باشد و آن را بهیأت سر گاو میش از آهن ساخته بودند. (برهان). اصل نام گورنگ. رجوع به همین کلمه شود. همان گرزگاوسر و گاوچهر بمعنی گاو مانند. (از انجمن آرا). گاوپیکر:
بیامد خروشان بدان دشت جنگ
به دست اندرون گرزه ٔ گاورنگ.
فردوسی (از لغت نامه ٔ اسدی).
دمان پیش ضحاک رفتی بجنگ
زدی بر سرش گرزه ٔ گاورنگ.
فردوسی.
چنین تا لب رود جیحون ز جنگ
نیاسوده با گرزه ٔگاورنگ.
فردوسی.
بزد بر سرش گرزه ٔ گاورنگ
زمین شد ز خون همچو پشت پلنگ.
فردوسی.
خلیدی به چشم اندرش کاویان
شکستی به تارک برش گاورنگ.
شمس فخری.
چه سلطان چنان دیده شد سوی جنگ
بچنگ اندرون گرزه ٔ گاورنگ.
حکیم زجاجی (از جهانگیری).


گرزه ٔ گاورنگ

گرزه ٔ گاورنگ. [گ ُ زَ / زِ ی ِ رَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوچهر. گرزی که سر آن به شکل سر گاو بود:
چنین تا لب رود جیحون ز جنگ
نیاسود با گرزه ٔ گاورنگ.
فردوسی.
بیامد خروشان بدان دشت جنگ
بچنگ اندرون گرزه ٔ گاورنگ.
فردوسی.
دمان پیش ضحاک رفتی به جنگ
زدی بر سرش گرزه ٔ گاورنگ.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاوچهر و گرزه ٔ گاوروی و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاوسر و گرزه ٔ گاومیش شود.


گرزه ٔ گاوچهر

گرزه ٔ گاوچهر. [گ ُ زَ / زِی ِ چ ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوپیکر است که گرز فریدون باشد. (جهانگیری) (برهان):
همیگشت [اسفندیار] بر سان گردان سپهر
بچنگ اندرون گرزه ٔ گاوچهر.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاورنگ و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاوسر شود.


گرزه ٔ گاوروی

گرزه ٔ گاوروی. [گ ُ زَ / زِ ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزی که سر آن بشکل گاو است. گرزه ٔ گاوچهر:
زند بر سرت گرزه ٔ گاوروی
ببندت درآرد از ایوان به کوی.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوچهر و گرزه ٔ گاورنگ و گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاوسر و گرزه ٔ گاومیش شود.


گرزه ٔ گاومیش

گرزه ٔ گاومیش. [گ ُ زَ / زِ ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوسر است که گرز فریدون باشد و آن را مانند سر گاومیش از فولاد ساخته بودند. (برهان). گرزه ٔ گاوپیکر است. (جهانگیری):
به هر یک ز ما بود پنجاه بیش
سرافراز با گرزه ٔ گاومیش.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوپیکر، گرزه ٔ گاوچهر، گرزه ٔ گاوسر، گرزه ٔ گاوسار، گرزه ٔ گاوروی و گرزه ٔ گاورنگ شود.


گرزه ٔ گاوسار

گرزه ٔ گاوسار. [گ ُ زَ / زِ ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوچهر است که عمود فریدون باشد. (برهان). گرزه ٔ گاوپیکر است. (جهانگیری):
نشست از بر تخت گوهرنگار
ابا تاج و با گرزه ٔ گاوسار.
فردوسی.
کمر بستن و رفتن شاهوار
به چنگ اندرون گرزه ٔ گاوسار.
فردوسی.
همیرفت [گشتاسب] با گرزه ٔ گاوسار
چو سرو بلند از لب جویبار.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوچهر و گرزه ٔ گاورنگ و گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاوروی و گرزه ٔ گاوسر و گرزه ٔ گاومیش شود.


گرزه ٔ گاوپیکر

گرزه ٔ گاوپیکر.[گ ُ زَ / زِ ی ِ پ َ / پ ِ ک َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرز فریدون را گویند چه آن را بهیأت سر گاومیش ازفولاد ساخته بودند. (جهانگیری) (برهان):
یکی گرزه ٔ گاوپیکر سرش
زدی هر که آمد همی در برش.
فردوسی.
خروشان از آنجایگه برنشست
یکی گرزه ٔ گاوپیکر بدست.
فردوسی.
چهارم بتخت کئی برنشست
یکی گرزه ٔ گاوپیکر بدست.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوچهر و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاورنگ و گرزه ٔ گاوروی شود.


گرزه ٔ گاوسر

گرزه ٔ گاوسر. [گ ُ زَ / زِ ی ِس َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوسار است که گرز فریدون باشد. (برهان). گرزه ٔ گاوپیکر است. (جهانگیری). گرزه ٔ گاوچهر و گاوپیکر و گاوسار و گاوسر، همه گرز فریدون بود. (انجمن آرا) (آنندراج):
برآویخت [گیو] با دیو [پولادوند] چون شیر نر
زره دار و با گرزه ٔ گاوسر.
فردوسی.
یکی گرزه ٔ گاوسر برگرفت
جهانی بدو ماند اندر شگفت.
فردوسی.
ابا یاره و گرزه ٔ گاوسر
ابا طوق زرین و زرین کمر.
فردوسی.
رجوع به گرزه ٔ گاوچهر و گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاورنگ و گرزه ٔ گاوروی و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاومیش شود.

فرهنگ معین

گاورنگ

(رَ) (ص مر.) آنچه به هیئت گاو است. گرز (گرزه) گاورنگ: گرز فریدون که سر آن به شکل سر گاو بود.

حل جدول

گاورنگ

گرز فریدون در شاهنامه


گرز فریدون در شاهنامه

گاورنگ

فرهنگ عمید

گاورنگ

مانند سر‌گاو، گاوسر،
(اسم) گاومانند، گاوسار،
(اسم) گرزی که آن را به شکل سر‌گاو ساخته باشند: بیامد خروشان بدان دشت جنگ/ به چنگ اندرون گرزۀ گاو‌رنگ (فردوسی: ۲/۱۸۰)،


گاوچهر

گاورنگ


گاوروی

آنچه مانند سر گاو باشد، گاوچهر، گاورنگ: ببندت و آرد از ایوان به کوی / زند برسرت گرزۀ گاوروی (فردوسی: ۱/۶۱)،

معادل ابجد

گاورنگ

297

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری