معنی کپور

گویش مازندرانی

کپور

کپور نوعی ماهی دریای خزر


کپور بییتن


کپور برون

یکی از نهرهایی که به خلیج استرآباد می ریزد


کپور کله

نوعی غذای محلی، مواد لازم: سیرخام، برگ سبز سیر در صورت موجود...

لغت نامه دهخدا

کپور

کپور. [] (اِ) به هندی اسم کافور است. (مخزن الادویه). کبور. || اسم هندی کهرباست. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

کپور. [ک ُ] (اِ) کُفُر. یک قسم ماهی خوراکی است که در گیلان و مازندران صید می شود. (یادداشت مؤلف). گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر فراوان است. (فرهنگ فارسی معین). این ماهی به اندازه ٔ ماهی سفید است اما به نسبت دیگر ماهیها گوشتش خوش خوراک نیست. آن را در لاهیجان کِپور و در تداول عامه ٔ تهران کَپور تلفظ می کنند.


کپور برون

کپور برون. [ک ُ ب ُ] (اِخ) از نهرهایی است که از رشته های جبال جنوبی دریای خزر سرچشمه گیرد و به خلیج استراباد ریزد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 97).

فرهنگ عمید

کپور

نوعی ماهی بزرگ که در رودخانه‌ها و کناره‌های دریای خزر پیدا می‌شود،

فارسی به عربی

کپور

شبوط

فرهنگ معین

کپور

(کَ) (اِ.) نوعی ماهی بزرگ.

حل جدول

کپور

از ماهى هاى شمال ایران


کفال، کپور

از ماهى هاى شمال ایران


کفال ، کپور

از ماهى هاى شمال ایران

فرهنگ فارسی هوشیار

کپور

(اسم) گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر فراوان است.

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

کپور

228

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری