معنی چسبناک

لغت نامه دهخدا

چسبناک

چسبناک.[چ َ] (ص مرکب) رجوع به چسب و چسپ و چسپناک شود.

فارسی به انگلیسی

چسبناک‌

Clammy, Adhesive, Agglutinative, Gluey, Limy, Mucilaginous, Sticker, Sticky, Tacky, Viscid, Viscous

حل جدول

چسبناک

لزج

نوچ

دج، لزج، نوچ

دج

مترادف و متضاد زبان فارسی

چسبناک

چسبنده، لزج

فارسی به آلمانی

چسبناک

Klebrig, Schwerflüssig, Zähflüssig


چسبناک کردن اغشتن

Kalk (m), Kalken, Limone (f)

فرهنگ معین

چسبناک

(~.) (ص مر.) آغشته به ماده چسبنده، نووچ.

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

چسبناک

136

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری