معنی واگیر

لغت نامه دهخدا

واگیر

واگیر. (اِمص مرکب) سرایت. (ناظم الاطباء). || چون دو حریف کشتی گیرند و یکی دیگری را بر زمین زند او گوید که من بی خبر بودم هان واگیر است یعنی دوباره کشتی باید گرفت. (آنندراج). نام فندی در کشتی گیری. (ناظم الاطباء):
وقت واگیر تو شاید به فسون و نیرنگ
که ناستد به جهان سنگ دگر بر سر سنگ.
میرنجات (از آنندراج).
|| ورزشی است پهلوانان را که یک به یک دست بر دیوار نهاده به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن شود. (غیاث اللغات از چراغ هدایت). نام ورزشی است که یک یک دست به دیوار زنند و بردارند. (آنندراج). || مسری. رجوع به واگیردار شود.


واگیر داشتن

واگیر داشتن. [ت َ] (مص مرکب) سرایت داشتن. مسری بودن. (ناظم الاطباء). هر بیماری است که از بوی آن دیگری هم گیرد به تازی مسری. (آنندراج). بو داشتن. (یادداشت مؤلف).

فارسی به ترکی

واگیر‬

bulaşıcı

فرهنگ معین

واگیر

سرایت، (دسته عزاداری) تکرار جمع مصراع یابیت ترجیع را، ورزشی اس ت پهلوانان را در گود زورخانه که یک به یک دست بر دیوار نهند و به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن شود، ورزشکار پس از آن که از سنگ گرفتن خسته شد و دیگر [خوانش: (حامص)]

حل جدول

واگیر

مسری

اپیدمیک


هاگیر واگیر

گیر و دار، شلوغی

گیر و دار، شلوغی.


بیماری واگیر

اچ‌آی‌وی/ایدز، گاستروآنتریت، سل، مالاریا، سرخک، سیاه‌سرفه، کزاز، مننژیت، سیفیلیس، هپاتیت ب، بیماری‌های استوایی. به بیماری گویند که توسط عفونت منتقل و علائم و نشانه‌های بیماری ظاهر شود. این عفونت می‌تواند توسط ویروس، باکتری، قارچ، تک‌یاختگان یا انگل ایجاد شود.


واگیر دار

مسری

فارسی به انگلیسی

واگیر

Catching, Contagious, Infectious, Contagion, Transmissible


واگیر (بیماری‌)

Communicable

فرهنگ عمید

واگیر

ویژگی بیماری که از یکی به دیگری سرایت می‌کند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

واگیر

آلوده‌ساز، ساری، مسری

فارسی به عربی

واگیر

مسک، معدی، وباء

فرهنگ فارسی هوشیار

واگیر

سرایت کننده، ساری، مسری

معادل ابجد

واگیر

237

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری